وقتی برای اولین بار میری خونه اش و

•وقتی برای اولین بار میری خونه اش و...•
🦊 #یونجون 🦊 پارت 2~🌻

از روی مبل بلند شدی تا لباس هات رو با لباسای راحتی عوض کنی پس به سمت اتاق خواب قدم برداشته و بعد عوض کردنشون دوباره خواستی به جای قبلیت..روی مبل کنار یونجون برگردی ولی وقتی داشتی به سمت مبل قدم برمیداشتی پات به شلوار بلندت گیر کرد و تعادلتو از دست دادی و اِتفاقی اُفتادی روی یونجون..
یونجون هم که از خدا خواسته سریع دستاش رو دورت حلقه کرد و مانع از افتادنت به زمین شد
_حیح حیح..یه دختر دست و پاچلفتی میبینم
از اونجایی که فاصله صورت هاتون کم شده بود و کمی خجالت زده شده بودی خنده ی ضایعی کردی و خواستی از روش بلند بشی ولی یونجون نزاشت
&یونجونااا
_هوممم مشکلش چیه؟ همینجوری بمون خب
لبخند شیطونی زد و تو رو بیشتر به خودش نزدیک کرد
_علاوه بر این..میخوام یکاری رو شروع کنم پس..
صورتش رو به صورتت نزدیک کرد جوری که موقع حرف زدن لب هاتون بهم برخورد میکرد
_میدونی که چقدر دوستت دارم
و بلخره..لب هاشو روی لب هات فشار داد و شروع به بوسیدنت کرد..اولش اروم پیش میرفت ولی کم کم بوسه اش خشن تر شد و علاوه بر این..جاهاتون رو برعکس کرد و اینبار اون بود که روی تو قرار داشت..البته که وزنش رو روی تو ننداخته بود و روت خیمه زده بود و همونجوری تا وقتی که راهتون به اتاق خواب نرسیده میبوسیدت:)

هایجین❥~

🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊
#سناریو #سناریو_یونجون #چوی_یونجون #تی_اکس_تی #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی #سناریو_توباتو #کیپاپ #کی_پاپ #سناریو_کیپاپ #فیک #فیکشن #TXT #Tomorrow_X_Together #fic_TXT #Fic
دیدگاه ها (۲۴)

ببخشید قشنگا:)) فکر نکنم بتونم فیک رو بنویسم.. فیک احساسات م...

راستیییی تو گپ روبیکا/تلگرام عضو هستید؟؟اگه دوست داشتید از ط...

•وقتی برای اولین بار میری خونه اش و...•🦊 #یونجون 🦊 پارت 1~🌻ح...

•وقتی حالش خوب نبود و...•🐻 #بومگیو 🐻بلخره بعد تموم کردن تمری...

#سناریو⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑چویا: چند هفته دیگه تیم بسکتبال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط