در سخترین لحظات زنده بودن

در سخترین لحظات زنده بودن
وقتی دیدم دست هایی نیست که دستم را بگیرد....و
شانه هایی نیست برای تکیه کردن...
فاتحه ای برای این دنیا خواندم
پاکت سیگارم را برداشتم و دوباره بلند شدم.....
#دلنوشته
دیدگاه ها (۱)

اگر میتوانستم چیزی را از کودکی با خود بیاورم نگاه کودکانه ام...

#بی_براری

خب حالتون چطوره ؟ از ته قلبم امیدوارم حالِ تک‌تکتون خوب باشه...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

part12🦋ویو جونگکوک«شارژر گوشیم کم شده بود هر چقدر می‌گشتم پی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط