بی خوابی های ممتد
بیخوابیهای ممتد
توهم داشتنت
و بارانی که یکتا شاهدِ تنهاییِ مدفونم بود
قدمهایِ ناموزون
پشتِ ایستگاههای تکراری
نگاهِ پژمرده که چقدر بوی مرگ میدهد
وانمود میکنم که هستی،وانمود میکنم که هستم
وانمود کردن آسان است
این رگها بوی خون نمیدهند
و این بیخوابی مرا آزرده میکند
تکرار یک موسیقی که مهر شده به ناممان
میتوانستیم تا ابد زیر باران برقصیم
اما تنم خشک است،نگاهم ثابت به روی دری که هیچگاه باز نمیشود
سرد است
میگویند رفتهای
میگویند بعد از تو مردهام،با یک سقوط آزاد...
ولی من فقط بیخوابم...
توهم داشتنت
و بارانی که یکتا شاهدِ تنهاییِ مدفونم بود
قدمهایِ ناموزون
پشتِ ایستگاههای تکراری
نگاهِ پژمرده که چقدر بوی مرگ میدهد
وانمود میکنم که هستی،وانمود میکنم که هستم
وانمود کردن آسان است
این رگها بوی خون نمیدهند
و این بیخوابی مرا آزرده میکند
تکرار یک موسیقی که مهر شده به ناممان
میتوانستیم تا ابد زیر باران برقصیم
اما تنم خشک است،نگاهم ثابت به روی دری که هیچگاه باز نمیشود
سرد است
میگویند رفتهای
میگویند بعد از تو مردهام،با یک سقوط آزاد...
ولی من فقط بیخوابم...
۷۸
۲۲ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.