I wish I was death⛓️🍷
I wish I was death⛓️🍷
تند تند میدویدم... توی بیسیمم داد زدم: عقب نشینی کنین! ون کنارم ترکید... پرت شدم اونطرف و روی زمین افتادم. قرار نبود اینطوری بشه!! ما همه چیزو برنامه ریزی کرده بودیم یه پلن بی نقص! بلند شدم و با تفنگم به سه نفر شلیک کردم... شلیک چهارمم...
اخیشششش لعنتی!
تیرام تموم شد... خواستم دوباره پرش کنم اما..
چیزی رو پشت سرم حس کردم... یه آدم پشت سرم بود سریع برگشتم و با پا زدم توی سرش و باهاش درگیر شدم...
یه پسر که ماسک زده بود... همونطور که باهم مبارزه میکردیم ضربه ای به پاهاش زدم و اون افتاد...
راوی ویو*
خب حین مبارزه این خانوم قوی بهتره یکم معرفیش کنیم نه؟
نا بورا متولد ۱۱ آپریل... در حال حاضر ۲۳ ساله و رئیس یه بند بزرگ مافیاست.. یه دختر سرد و بی روح که تقریبا هیچی جز کارش براش مهم نیست.. البته اطرافیانش اینو میگن..خب اون اینجا چیکار میکنه؟ الان براتون توضیح میدم..
بورا در مورد بزرگترین بند مافیای جهان تحقیق کرده بود و فهمیده بود که متعلق به مین یونگیه... اون سعی کرد یه مهمونی ترتیب بده و تمام مافیا های بزرگ دنیا رو دعوت کنه و وسطش...
همه رو بتروکنه
همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه یهو..
یونگی عملیات رو زودتر شروع کرد..
قاعدتاً بند یونگی از بورا قوی تر بود دیگه؟؟
برمیگردیم به زمان حال..
بورا ویو:
مشغول مبارزه بودم که یهو یکی منو از پشت گرفت و بهم شوکر زد... چشمام سیاهی رفت... نه..نباید..
سعی کردم بلند شم که دوباره بهم شوکر زد.. و بی هوش روی زمین افتادم.
ویو یونگی:
این دختر چقدر سگ جونه! برده خوبی میشه..
به دستیاران اشاره کردم اون هم بزارن کنار بقیه دخترا.. تا الان چند تا خوب گیرم اومده مثل دختر سفیر مافیای ایتالیا و انگلیس... دختر رئیس بند ژاپن...اووووه چه شود..
اینم که..دختر رئیس بند مافیای کرست... ابهت بند پدرشو به فاک داده..
من: پسرم مودب باش
یونگی: حالا هرچی...
بعد به آتیش کشیدن محل مهمونی از اونجا رفتیم...شینهو اومد سمتم و گفت: قربان.. کجا ببریمشون؟
یونگی: چند نفرن؟
شینهو: ۷ نفر...
یونگی: ببرینشون عمارت... باید به برادرم نشونشون بدم
فعلا بسه دیگهههه
چطور بودددد؟
به پنج تا لایک نرسه نمیزارمممم
تند تند میدویدم... توی بیسیمم داد زدم: عقب نشینی کنین! ون کنارم ترکید... پرت شدم اونطرف و روی زمین افتادم. قرار نبود اینطوری بشه!! ما همه چیزو برنامه ریزی کرده بودیم یه پلن بی نقص! بلند شدم و با تفنگم به سه نفر شلیک کردم... شلیک چهارمم...
اخیشششش لعنتی!
تیرام تموم شد... خواستم دوباره پرش کنم اما..
چیزی رو پشت سرم حس کردم... یه آدم پشت سرم بود سریع برگشتم و با پا زدم توی سرش و باهاش درگیر شدم...
یه پسر که ماسک زده بود... همونطور که باهم مبارزه میکردیم ضربه ای به پاهاش زدم و اون افتاد...
راوی ویو*
خب حین مبارزه این خانوم قوی بهتره یکم معرفیش کنیم نه؟
نا بورا متولد ۱۱ آپریل... در حال حاضر ۲۳ ساله و رئیس یه بند بزرگ مافیاست.. یه دختر سرد و بی روح که تقریبا هیچی جز کارش براش مهم نیست.. البته اطرافیانش اینو میگن..خب اون اینجا چیکار میکنه؟ الان براتون توضیح میدم..
بورا در مورد بزرگترین بند مافیای جهان تحقیق کرده بود و فهمیده بود که متعلق به مین یونگیه... اون سعی کرد یه مهمونی ترتیب بده و تمام مافیا های بزرگ دنیا رو دعوت کنه و وسطش...
همه رو بتروکنه
همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه یهو..
یونگی عملیات رو زودتر شروع کرد..
قاعدتاً بند یونگی از بورا قوی تر بود دیگه؟؟
برمیگردیم به زمان حال..
بورا ویو:
مشغول مبارزه بودم که یهو یکی منو از پشت گرفت و بهم شوکر زد... چشمام سیاهی رفت... نه..نباید..
سعی کردم بلند شم که دوباره بهم شوکر زد.. و بی هوش روی زمین افتادم.
ویو یونگی:
این دختر چقدر سگ جونه! برده خوبی میشه..
به دستیاران اشاره کردم اون هم بزارن کنار بقیه دخترا.. تا الان چند تا خوب گیرم اومده مثل دختر سفیر مافیای ایتالیا و انگلیس... دختر رئیس بند ژاپن...اووووه چه شود..
اینم که..دختر رئیس بند مافیای کرست... ابهت بند پدرشو به فاک داده..
من: پسرم مودب باش
یونگی: حالا هرچی...
بعد به آتیش کشیدن محل مهمونی از اونجا رفتیم...شینهو اومد سمتم و گفت: قربان.. کجا ببریمشون؟
یونگی: چند نفرن؟
شینهو: ۷ نفر...
یونگی: ببرینشون عمارت... باید به برادرم نشونشون بدم
فعلا بسه دیگهههه
چطور بودددد؟
به پنج تا لایک نرسه نمیزارمممم
۱.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.