گمشده(پارت۱۵)

مگومی ویو:صبح ساعت ۶ از خواب بیدار شدم... یکم کش و قوس اومدم و با آنیا کوچولو تو بغلم مواجه شدم...این دیشب پیش من خوابید؟ چرا؟بوسه ای به سرش زدم و بلند شدم. آروم پتو رو روش صاف کردم و رفتم به یوکی سر بزنم...دیشب حالش خوب نبود. النا رفت پیشش پس احتمالا الان اوکیع...همانطور که توی طول راهرو قدم میزدم با خودم فکر کردم چرا دیشب اونقدر حالش بد شد؟؟آروم در زدم و گفتم: یوکی؟درو باز کردم و با پنجره باز مواجه شدم...نه...سریع همه جارو گشتم و یه یاداشت پیدا کردم...
برای مگومی*
مگومی عزیزم، ما داریم میریم تا برادر خواندم رو پیدا کنیم و بکشیمش..شاید دیر برگردیم، شاید هم اصلا برنگردیم.مراقب آنیا باش^^
دویدم سمت اتاق گوجو سنسه... این نمیتونه واقعیت داشته باشه... چرا زنده برنگردن؟ مگه دنبال کی می‌خوان برن؟در اتاقو با شدت باز کردم و گفتم: سنسه!گوجو سنسه به یادداشت توی دستش خیره بود... اونیکی دستش مشت بود. بهم نگاه کرد. یادداشتو بالا بردم. گفت: وسایلتو جمع کن...اون بغض کرده بود؟ هن؟ گوجو سنسه و بغض؟ داریم اصا مگه؟
من: پای عععشششققق که وسط باشه...
مگومی: شات اپپپپ
من: عیقققق اصلا تقصیر منه که اینقدر باهاتون مهربونم تا ۸ پارت دیگه نمیتونی اون دوتا رو پیدا کنییییی
گوجو: ببین... به جای اون من گوه خوردم... غلط کردم.. گوجه خوردم..
من: حرف نباشهههعع(جوریکه من گاوم)
گوجو ویو:
صبح بیدار شدم تا به النای کنارم صبح بخیر بگم... ولی نبود..آروم بلند شدم و گفتم: النا؟اطراف نبود. اما یادداشتی رو دیدم...دیشب اصلا اومد توی اتاق؟ با استرس نامه رو باز کردم...
برای پرنس عزیزم*
راستش، اصلا دوست ندارم برم اما نه میتونم یوکی رو تنها بزارم نه میتونم ساکت بشینم و انتقام برادرمو نگیرم..پس مراقب خودت باش، اگه برگشتم به آنیا بگو چقدر مامانش دوسش داشت...تا حالا بهت نگفتم و تصمیم نداشتم بگم، ولی چون ممکنه برنگردم میگم:خیلی دوست دارم گوجو ساتورو:))))( بقیشو دیگه فهمیدین)
مگومی ویو*
وسایلمو جمع کردم... گفتم: سگ های اهریمنی!شینیگامیم ظاهر شد. نامه رو جلوش گرفتم و بو کرد... بعد پارس کرد و راه افتاد....
۷:۳۶ دقیقه صبح،
جنگل الگیمیا
ویو النا:
به یه جنگل رسیدیم.رو به یوکی گفتم: خب الان چطور باید پیداش کنیم؟یوکی گفت: باید یه جایی توی همین جنگل باشه..
النا: از کجا میدونی؟
یوکی: همیشه همینجا قایم میشد... ولی...خونش با یه طلسم مخفی شده. باید..
یهو یه صدایی گفت:به به! ببینین کی اینجاست!

داره هیجان انگیز میشعععع
سعی میکنم فیک جدید هم شروع کنم خیلی درگیرم جدیداااا
دیدگاه ها (۱)

I wish I was death⛓️🍷تند تند می‌دویدم... توی بیسیمم داد زدم:...

سناریو درخواستیییی

بیست تایی شدیممممممم🤍🤍🤍مرسی ازتوننننن⛓️🤍🐼🌊🫂

تکپارتی شیپ entp و infp

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط