نشست توو ماشین . دستاش می لرزید بخاری رو روشن کردم . گفت
نشست توو ماشین . دستاش میلرزید بخاری رو روشن کردم . گفت : ابراهیم ماشینت بوی دریا میده !
گفتم : ماهی خریده بودم .
گفت : ماهی مرده که بوی دریا نمیده .
گفتم : هر چیزی موقع مرگ ، بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه ...
گفت : من بمیرم ، بویِ تو رو میدم ...
#سیامک_تقی_زاده #عاشقانه
گفتم : ماهی خریده بودم .
گفت : ماهی مرده که بوی دریا نمیده .
گفتم : هر چیزی موقع مرگ ، بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه ...
گفت : من بمیرم ، بویِ تو رو میدم ...
#سیامک_تقی_زاده #عاشقانه
۵.۵k
۰۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.