چیو بخورمملبخند شیطانی
+چیو بخورمم(لبخند شیطانی)
_خفه شو منظورم خون دستمهههه
ویو کوک
اون چطور جرعت کرد با آت همچین کاری بکنه؟از دستاش داره خون میباره آنقدر زیاده که من جای آت دردم گرفت دستاش و گرفتم و بردمش به اتاق تعمیرات باید اون دستبندارو باز کنم
ات چیکار میکنی آیی آروم فشار نده کجا میری
کوک باید اینارو باز کنم
ات باشه
رفتم و بعد صد بار تلاش موفق نبودم زنگ در و زدن رفتم و بازش کردم که دوتا مرد ریختن سرم و رفتن داخل خونم
کوک چه قلطی میکنی مردک؟
مرد ما ماموریت داریم خانم آت و ببریم
و بعد آت و گرفتن بدو بدو رفتم سمتش و زدمش که بازم کلی آدم ریختن تو خونم آت با درد گفت
ات کار یونگی نترس بر میگردم...
کوک ولی آت
ات برو کنار آسیب میبینی
مرد حولم داد و آت و برد
ویو یونگی
دخترم و آوردن با دستای خونیش صورت خیسش و گرفته بود با صدای بلند گفت
ات ولم کن تو مافیایی من نمیخوام دیگه کتک خور تو باشم (گریه و داد)
یونگی من مافیام ولی دوست دارم
ات من ازت بدم میاد چون کل بدنم بخاطر شکنجه های تو زخمه
یونگی متاسفم...
و بعد با یه حرکت دستبندای آت و شکستم یک عالمه خون ریخت رو زمین
ویو آت
دختر بچه ای که تو اتوبوس دیدمش اومد نزدیکم و دستمو گرفت
ملورین میشه مامانم بشی؟
ات معلومه که نه تو مامان داری خودم دیدم
یونگی با لبخند اومد سمتم و در گوشم گفت....
_خفه شو منظورم خون دستمهههه
ویو کوک
اون چطور جرعت کرد با آت همچین کاری بکنه؟از دستاش داره خون میباره آنقدر زیاده که من جای آت دردم گرفت دستاش و گرفتم و بردمش به اتاق تعمیرات باید اون دستبندارو باز کنم
ات چیکار میکنی آیی آروم فشار نده کجا میری
کوک باید اینارو باز کنم
ات باشه
رفتم و بعد صد بار تلاش موفق نبودم زنگ در و زدن رفتم و بازش کردم که دوتا مرد ریختن سرم و رفتن داخل خونم
کوک چه قلطی میکنی مردک؟
مرد ما ماموریت داریم خانم آت و ببریم
و بعد آت و گرفتن بدو بدو رفتم سمتش و زدمش که بازم کلی آدم ریختن تو خونم آت با درد گفت
ات کار یونگی نترس بر میگردم...
کوک ولی آت
ات برو کنار آسیب میبینی
مرد حولم داد و آت و برد
ویو یونگی
دخترم و آوردن با دستای خونیش صورت خیسش و گرفته بود با صدای بلند گفت
ات ولم کن تو مافیایی من نمیخوام دیگه کتک خور تو باشم (گریه و داد)
یونگی من مافیام ولی دوست دارم
ات من ازت بدم میاد چون کل بدنم بخاطر شکنجه های تو زخمه
یونگی متاسفم...
و بعد با یه حرکت دستبندای آت و شکستم یک عالمه خون ریخت رو زمین
ویو آت
دختر بچه ای که تو اتوبوس دیدمش اومد نزدیکم و دستمو گرفت
ملورین میشه مامانم بشی؟
ات معلومه که نه تو مامان داری خودم دیدم
یونگی با لبخند اومد سمتم و در گوشم گفت....
- ۶.۰k
- ۲۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط