سنجاب کوچولو یه من پارت ۶:
سنجاب کوچولو یه من پارت ۶:
هان:"تو دوست دختر داری؟"
لینو:"چطور؟نکنه حسودی کردی؟"
هان:"حسودی من چرا من اصلا باید بهت حسودی کنم ها تو کی باش نکنه فکر کردی من گی ام؟"
لینو:"پس با نکنه با این جستت دگر جنس گرایی"
هان:"دگر جنس گرا نیستم گی ام نیستم بایسکشوالم"
لینو:"تو با یه دختر چطوری میتونی....."
پریدن وسط حرف لینو
هان:"بیشعور ساکت چه ربطی داره مگه رابطه داشتن به سکسه"
لینو:"اره"
هان:خفه شو مرتیکه ی منحرف...حالا جدی دوست دختر داری؟"
لینو:"اره همون طور که شنیدی اسمش هیوناست"
هان:"دوسش داری؟"
لینو:"معلو....وایسا اصلا چرا دارم بهت جواب میدم به تو چه"
هان:"باشه بابا"
لینو:"خوب تو دوست پسر یا دوست دختر داری؟"
هان:"چرا میخوای بپرسی بیام سر قرار باهات؟"
لینو:"شاید(زیر لب)حالا بگو دیگه دوست پسر یا دوست دختر داری؟
هان:"نه"
لینو:"خوبه"
هان:"ها؟"
لینو:"هیچی"
🗣:''اقای هان رسیدیم"
هان:"باشه..لینو پیاده شو"
پیاده شدن
لینو:"هی چرا بهم میگی لینو؟"
هان"پس چی بگم؟"
لینو:"من ازت بزرگترم باید با احترام باهام صحبت کنی"
هان:"اینجا ۱۰۰ ها نفر هستن که از من بزرگترن اما من با اسم صداشون میکنم..اینجا سن حساب نمیشه قدرت حساب میشه که من هم قدرت دارم هم پولدارم.....تازه اسم منو یه تریلی نمیکشه"
لینو:"پوزخند هههههههه"
هان:"باور کن...نخند...گفتم نخند"
لینو:"باشه ههه"
هان:"نخنددددد(با خنده)"
لینو:"خیلی کیوته(زیر لب)"
هان:"جانم"
لینو:اااااممممم...هی...چی"
هان:"باشه سوار شو"
لینو و هان سوار هواپیما شدن
لینو:"یا خدااااا"
هان:"چیه تا الان هواپیمایه شخصی از نزدیک ندیدی؟"
لینو:"حقیقتا نه"
هان:"هههه"
(ساعت ۱۰:۳۵ در هواپیما)
لینو:"نمیخوای بخوای؟"
هان:"با اجازه دارم میرم بخوابم"
لینو:"برو"
هان:"تو کجا میخوابی؟"
لینو:"مهمه؟"
هان:"نه"
لینو:"رو صندلی"
هان:"بیا رو تخت هر چند الان فکر میکنی من کشته و مرده تو ام.."
لینو:"باشه"
هان:"یعنی نمیخوای بگی که وای چطور ممکنه چطور اطمینان کنم بهت...."
لینو:"نه چون به غیر از اینکه کنار هم بخوابیم هیچ کار دیگه ای نمیکنیم"
هان:"راست میگی"
لینو:"خوب ترو برو بخواب منم میام"
هان:"باشه"
هان رفت لباس هاشو عوض کرد و بعد رو تخت دراز کشید
و بعد از نیم ساعت لینو رفت پیش هان
لینو موقع دراز کشیدن لباسش داشت در میاورد که هان گفت
هان:"چی کار میکنی؟"
لینو:"لباسم و در میارم"
هان:"چرا؟"
لینو:"چون من موقع خواب لباسم و در میارم تا خوابم ببره''
هان:"اها"
زنگ خوردن گوشی.....
ادمه دارد.....
هان:"تو دوست دختر داری؟"
لینو:"چطور؟نکنه حسودی کردی؟"
هان:"حسودی من چرا من اصلا باید بهت حسودی کنم ها تو کی باش نکنه فکر کردی من گی ام؟"
لینو:"پس با نکنه با این جستت دگر جنس گرایی"
هان:"دگر جنس گرا نیستم گی ام نیستم بایسکشوالم"
لینو:"تو با یه دختر چطوری میتونی....."
پریدن وسط حرف لینو
هان:"بیشعور ساکت چه ربطی داره مگه رابطه داشتن به سکسه"
لینو:"اره"
هان:خفه شو مرتیکه ی منحرف...حالا جدی دوست دختر داری؟"
لینو:"اره همون طور که شنیدی اسمش هیوناست"
هان:"دوسش داری؟"
لینو:"معلو....وایسا اصلا چرا دارم بهت جواب میدم به تو چه"
هان:"باشه بابا"
لینو:"خوب تو دوست پسر یا دوست دختر داری؟"
هان:"چرا میخوای بپرسی بیام سر قرار باهات؟"
لینو:"شاید(زیر لب)حالا بگو دیگه دوست پسر یا دوست دختر داری؟
هان:"نه"
لینو:"خوبه"
هان:"ها؟"
لینو:"هیچی"
🗣:''اقای هان رسیدیم"
هان:"باشه..لینو پیاده شو"
پیاده شدن
لینو:"هی چرا بهم میگی لینو؟"
هان"پس چی بگم؟"
لینو:"من ازت بزرگترم باید با احترام باهام صحبت کنی"
هان:"اینجا ۱۰۰ ها نفر هستن که از من بزرگترن اما من با اسم صداشون میکنم..اینجا سن حساب نمیشه قدرت حساب میشه که من هم قدرت دارم هم پولدارم.....تازه اسم منو یه تریلی نمیکشه"
لینو:"پوزخند هههههههه"
هان:"باور کن...نخند...گفتم نخند"
لینو:"باشه ههه"
هان:"نخنددددد(با خنده)"
لینو:"خیلی کیوته(زیر لب)"
هان:"جانم"
لینو:اااااممممم...هی...چی"
هان:"باشه سوار شو"
لینو و هان سوار هواپیما شدن
لینو:"یا خدااااا"
هان:"چیه تا الان هواپیمایه شخصی از نزدیک ندیدی؟"
لینو:"حقیقتا نه"
هان:"هههه"
(ساعت ۱۰:۳۵ در هواپیما)
لینو:"نمیخوای بخوای؟"
هان:"با اجازه دارم میرم بخوابم"
لینو:"برو"
هان:"تو کجا میخوابی؟"
لینو:"مهمه؟"
هان:"نه"
لینو:"رو صندلی"
هان:"بیا رو تخت هر چند الان فکر میکنی من کشته و مرده تو ام.."
لینو:"باشه"
هان:"یعنی نمیخوای بگی که وای چطور ممکنه چطور اطمینان کنم بهت...."
لینو:"نه چون به غیر از اینکه کنار هم بخوابیم هیچ کار دیگه ای نمیکنیم"
هان:"راست میگی"
لینو:"خوب ترو برو بخواب منم میام"
هان:"باشه"
هان رفت لباس هاشو عوض کرد و بعد رو تخت دراز کشید
و بعد از نیم ساعت لینو رفت پیش هان
لینو موقع دراز کشیدن لباسش داشت در میاورد که هان گفت
هان:"چی کار میکنی؟"
لینو:"لباسم و در میارم"
هان:"چرا؟"
لینو:"چون من موقع خواب لباسم و در میارم تا خوابم ببره''
هان:"اها"
زنگ خوردن گوشی.....
ادمه دارد.....
۶.۸k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.