سال از عمرم گذشت ...
23سال از عمرم گذشت ... برای خیلی ها رفیق بودم--- شاید خیلی ها نارفیق بودن!!! سعی کردم خوب باشم---- اما بدی دیدم اعتماد کردم---- نارو زدن عاشق شدم ----نرسیدم دوست داشتم(محبت کردم)---- لطمه خوردم مهربان بودم----بی تفاوتی دیدم برای همه شادی افریدم ---- اما غمگینم کردند!!!! لبهارو خندوندم ---- چشمهایم را گریاندند ... از تنهایی در اوردم---- تنها موندم پیچیده و دشوار بودن ---- من راحت و ساده!!! همدم و همراه شدم---- بعدها خنجر خوردم امامن رفیق بودم ---- و باز همون "رفیق" موندم و در آخر...... تا نفس دارم و زندم ---- رفیق خواهم ماند .
- ۲.۹k
- ۱۳ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط