ازدواج اجباری توسط پدربزرگ
#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part68
میبینیم
دوساعت بعد
ات: فیلیکس واسه بچه لباس اوردی
فیلیکس: نه
ات: مرسی اصلا زحمت کشیدی
فیلیکس: اخه چیکار کنم با اون عجله دیگه نتونستم بیارم
ات: باشه بابا کلید خونتون و رو بده برم بیارم
فیلیکس: نه زحمت نکش خودم میرم میارم
ات: نه تو پیش جویئون بمون
فیلیکس: اوکی
فیلیکس کلید رو به ات داد و رفت سوار ماشین شد
تو راه
ات
احساس میکنم یه ماشینی داشت منو تعقیب میکرد خودم از قصد راهم دور کردم تا ببینم واقعا داره دنبالم میکنه یا نه
بله داشت دنبابم میکرد از اینه که بیشتر دقت کردم دیدم الکس هس زود به ته زنگ زدم
ته: سلام عزیزم
ات: ته کمکم کن الک... س داره دنبالم میکنه
ته: چیییییی کجایی الان با نگرانی
ات: دارم میام بیمارستان
ته: اوکی زود بیا و مراقب باش جلوی بیمارستان منتظرتم
ات: ته لطفا قطع نکن
ته: باشه
بعد ده دقیقه
ات
المس هنو داشت تعقیبم میکرد الان هاس که برسم به بیماستان خیلی داشتم میترسیدم
رسیدن به بیمارستان
ات ماشین و زود نگه داشت و رفت پرید بغل ته
ات: خیلی ترسیدم هق با گریه
ته: اروم باش بیب همه چی گذشت اون دیگه نمیتونه به تو کاری کنه
ات بغل ته داشت گریه میکرد
بعد دو مین
ات که اروم شد از بغل ته امد بیرون
ات
داشتم با ته پیاده بر میگشتیم خونه که یه صدای گوگوله امد
نکته
*ادمای الکس تهیونگ رو از پشت زدن*
ات: جیغ کشید
ته: اتم..... نترس.... هیچ.. ی نی... ست
ات: ته ته
یک کمک کنه با جیغ........
خب میدونم از دستم عصبانی هستین ببخشید چون امتحان هام خیلی سخته دارم درس میخونم اگه امتحانم رو خراب کنم یکسالم به هدر میره
و اینکه جون اخر هفتس میزارم
نظرتون در مورد این پارت؟
شرط
45لایک
35کامنت
اگه شرط ها کامل نشه پارت بعدی و نمیزارم
#part68
میبینیم
دوساعت بعد
ات: فیلیکس واسه بچه لباس اوردی
فیلیکس: نه
ات: مرسی اصلا زحمت کشیدی
فیلیکس: اخه چیکار کنم با اون عجله دیگه نتونستم بیارم
ات: باشه بابا کلید خونتون و رو بده برم بیارم
فیلیکس: نه زحمت نکش خودم میرم میارم
ات: نه تو پیش جویئون بمون
فیلیکس: اوکی
فیلیکس کلید رو به ات داد و رفت سوار ماشین شد
تو راه
ات
احساس میکنم یه ماشینی داشت منو تعقیب میکرد خودم از قصد راهم دور کردم تا ببینم واقعا داره دنبالم میکنه یا نه
بله داشت دنبابم میکرد از اینه که بیشتر دقت کردم دیدم الکس هس زود به ته زنگ زدم
ته: سلام عزیزم
ات: ته کمکم کن الک... س داره دنبالم میکنه
ته: چیییییی کجایی الان با نگرانی
ات: دارم میام بیمارستان
ته: اوکی زود بیا و مراقب باش جلوی بیمارستان منتظرتم
ات: ته لطفا قطع نکن
ته: باشه
بعد ده دقیقه
ات
المس هنو داشت تعقیبم میکرد الان هاس که برسم به بیماستان خیلی داشتم میترسیدم
رسیدن به بیمارستان
ات ماشین و زود نگه داشت و رفت پرید بغل ته
ات: خیلی ترسیدم هق با گریه
ته: اروم باش بیب همه چی گذشت اون دیگه نمیتونه به تو کاری کنه
ات بغل ته داشت گریه میکرد
بعد دو مین
ات که اروم شد از بغل ته امد بیرون
ات
داشتم با ته پیاده بر میگشتیم خونه که یه صدای گوگوله امد
نکته
*ادمای الکس تهیونگ رو از پشت زدن*
ات: جیغ کشید
ته: اتم..... نترس.... هیچ.. ی نی... ست
ات: ته ته
یک کمک کنه با جیغ........
خب میدونم از دستم عصبانی هستین ببخشید چون امتحان هام خیلی سخته دارم درس میخونم اگه امتحانم رو خراب کنم یکسالم به هدر میره
و اینکه جون اخر هفتس میزارم
نظرتون در مورد این پارت؟
شرط
45لایک
35کامنت
اگه شرط ها کامل نشه پارت بعدی و نمیزارم
۱۹.۰k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.