ازدواج اجباری توست پدربزرگ
#ازدواج اجباری توست پدربزرگ
#part69
جیغ کشید
*فیلیکس با ماشین بر میکشت خـونه تا به بچه لباس بیاره که تو راه ته ات رو دید سریع از ماشین پیاده شد و رفت پیششون*
فیلیکس:ات چیشده با داد و نگرانی
ات: فیلیکس..... فیلیکس.. ل.. لطفا کمک کن... زود باش با داد با ات ته رو برداشتن رفتن به بیمارستان
رسیدن به بیمارستان
ات
از ترس خشکم زده بود نیم ساعتی میشد که ته تو عمل بود یه طرف جویئون از یه طرف ته اگه به چیزی بشه خودمو اصلا نمیبخشم
داشتم گریه میکردم که دکتر از اتاق عمل امد بیرون
~: بله ولی این 24 ساعت خیلی مهمه اگه نتونیم........
ات: چی میشه اگه رد نکنه چی میشه
~: ممکنه دست راستش فلج بشه
ات: چییییی
ات
یعنی چی این اتف...... اق بیفته چیی
داشتم با خودم حرف میزدم که روی صندلی خابم برده
پرش به صب
ات
با صدای فیلیکس بیدار شدم
ات: اهمممم چی ته خوبه؟ با نگرانی
فیلیکس: اره ته حالش عالیه ولی چون دیشب خسته بودی نخواستم بیدارت کنم و اینکه فردا مرخص میشه
ات: واقعااااا با ذوق
الان کجاست؟
میتونم ببینمش
جوئیون کجاست
کلا یادم رفته
فیلیکس: با خنده گفت
نفس بکش جوئیونم خوبه
ات: خنده ای کرد و گفت
باشه پس اول برم پیش ته بعد
تق تق تق(مثلا صدای در هست😂)
ته: بی... ا با صدای ضعیف
ات رف داخل محکم ته رو بغل کرد
ته: اخخخخخ اروم تر
ات: ببخشید........
#part69
جیغ کشید
*فیلیکس با ماشین بر میکشت خـونه تا به بچه لباس بیاره که تو راه ته ات رو دید سریع از ماشین پیاده شد و رفت پیششون*
فیلیکس:ات چیشده با داد و نگرانی
ات: فیلیکس..... فیلیکس.. ل.. لطفا کمک کن... زود باش با داد با ات ته رو برداشتن رفتن به بیمارستان
رسیدن به بیمارستان
ات
از ترس خشکم زده بود نیم ساعتی میشد که ته تو عمل بود یه طرف جویئون از یه طرف ته اگه به چیزی بشه خودمو اصلا نمیبخشم
داشتم گریه میکردم که دکتر از اتاق عمل امد بیرون
~: بله ولی این 24 ساعت خیلی مهمه اگه نتونیم........
ات: چی میشه اگه رد نکنه چی میشه
~: ممکنه دست راستش فلج بشه
ات: چییییی
ات
یعنی چی این اتف...... اق بیفته چیی
داشتم با خودم حرف میزدم که روی صندلی خابم برده
پرش به صب
ات
با صدای فیلیکس بیدار شدم
ات: اهمممم چی ته خوبه؟ با نگرانی
فیلیکس: اره ته حالش عالیه ولی چون دیشب خسته بودی نخواستم بیدارت کنم و اینکه فردا مرخص میشه
ات: واقعااااا با ذوق
الان کجاست؟
میتونم ببینمش
جوئیون کجاست
کلا یادم رفته
فیلیکس: با خنده گفت
نفس بکش جوئیونم خوبه
ات: خنده ای کرد و گفت
باشه پس اول برم پیش ته بعد
تق تق تق(مثلا صدای در هست😂)
ته: بی... ا با صدای ضعیف
ات رف داخل محکم ته رو بغل کرد
ته: اخخخخخ اروم تر
ات: ببخشید........
۱۲.۳k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.