نمیدونم چه نسبتی هست بجز نسبت عمه و بچه برادر بین من و نا
نمیدونم چه نسبتی هست بجز نسبت عمه و بچه برادر بین من و نازنین زهرا که وقتی رنج می کشه تمام وجودم پر از درد میشه...
که وقتی روی تخت برای یه سرم ساده می خوابه نمیتونم با همه محکم بودنم جلوی اشکهام رو بگیرم...
شاید هم من این روزها خیلی حساس(تر) شده ام...
شاید هم خسته ام از همه چیز...
و شاید (تر) نیاز دارم به استراحتی عمیق و دست کشیدن از تمام کارهای ناتمام...
و شاید هم...
چه فرقی دارد...
حالا که نه وقتی برای استراحت هست...
نه رها کردن کارها...
من حالا فقط باید ته دلم نگران گلودردی باشم که از صبح یقه ام را چسبیده...
همین
که وقتی روی تخت برای یه سرم ساده می خوابه نمیتونم با همه محکم بودنم جلوی اشکهام رو بگیرم...
شاید هم من این روزها خیلی حساس(تر) شده ام...
شاید هم خسته ام از همه چیز...
و شاید (تر) نیاز دارم به استراحتی عمیق و دست کشیدن از تمام کارهای ناتمام...
و شاید هم...
چه فرقی دارد...
حالا که نه وقتی برای استراحت هست...
نه رها کردن کارها...
من حالا فقط باید ته دلم نگران گلودردی باشم که از صبح یقه ام را چسبیده...
همین
- ۳.۷k
- ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط