☆چند پارتی☆وقتی بخاطر هیت هایی که بهتون میدن میخای ترکشون
☆چند پارتی☆وقتی بخاطر هیت هایی که بهتون میدن میخای ترکشون کنی(علامت ا/ت+ علامت هیونلیکس:) p1
چند روزی میشد که بهتون خیلی هیت میدادن مثل(خودتون رو بکشید، خیلی زشتید باهم و غیره...) خاستی ترکشون کنی تا اونا راحت باشن و دیگه هیتی ندن که لیکس و هیون هم ناراحت بشن... تو رفتی تو اتاق و سریع اشکات رو پاک کردی و کتغذی برداشتی که به عنوان نامه باشه چون میخاستی شب موقعی که خاب بودن بری که مانع رفتنت نشن
کاغذ رو برداشتی و همچیز رو نوشتی(هیون و لیکس عزیز، واقعا متاسفم که قراره اینو بگم و ممکنه ناراحتتون کنم ولی من میخام از اینجا برم که شما راحت باشید و دیگه هیتی بهتون ندن و واقعا امیدوارم دوباره هم رو ببینیم، دوستون دارم) و نوشتی و گذاشتیش کنار
فلیکس که دیده بود اشک ریخته بودی نگرانت شد و اومد تو اتاقت و دید که داری چمدونت رو جمع میکنی که همون دقیقه کاغذ رو برداشتی که هیونجین سریع اومد تو اتاق که ببینه چخبره ولی خودش رفت کاغذ رو ازت بگیره
لیکس: ا/ت... این کاغذ چیه؟
هیون: الان میخونیم میفهمیم
باهم خوندن و همون دقیقه هیون قش کرد و فلیکس هیون رو گرفت ولی خود فلیکش گریش گرفت و با چشایی که براق براق شده بود نگاهت میکرد
لیکس: ا/ت... میخای ترکمون کنی؟ میخای مارو بزاری کنار؟
+فلیکس ببین... الان هیتایی که شما دونفر میدن خیلی زیاد شده و تقریبا نمیشه شمردش... و میبینم بخاطر بعضی از هیت تو گریت میگیره. و هیون میاد ارومت میکنه... فقط میخام شما راحت باشید...
فلیکس: نه... نه.. نه... تو اژ ما متنفری که میخای ترکمون کنی، تو میدونی ما بدون تو نمیتونیم و میخای ترکمون کنی که یه گوشه بمیریم... ا/ت... تمام کارهایی که من و هیونجین برات انجام داده بودیم.. قیمتش به کل این خونه میشه! بعد تو مسخای ترکمون کنی؟ بری کجا؟ بری پیش یه مشت مرد الدنگ که تو خیابون میچرخن؟!
هیون یه اب قند خورد و خوب شد و اومد تو اتاق که داشت با گوشیش ور میرفت ولی درواقعا تمام هیترایی که پیدا کرده بود رو بهشون یه فحشایی داده بود، یه حاضرجوابایی کرده بود که جرعت نمیکردن بیان تو لایو و بهتون بد بگن..
رفتی یه جا نشستی و اهنگ گوش دادی و اخر شب شد... خابیدی، فلیکس و هیون اومد پیشت خابیدن و تو موهاشون رو نوازش میکردی....
ادامه برای پارت بعدیییی! ♡♡♡♡
چند روزی میشد که بهتون خیلی هیت میدادن مثل(خودتون رو بکشید، خیلی زشتید باهم و غیره...) خاستی ترکشون کنی تا اونا راحت باشن و دیگه هیتی ندن که لیکس و هیون هم ناراحت بشن... تو رفتی تو اتاق و سریع اشکات رو پاک کردی و کتغذی برداشتی که به عنوان نامه باشه چون میخاستی شب موقعی که خاب بودن بری که مانع رفتنت نشن
کاغذ رو برداشتی و همچیز رو نوشتی(هیون و لیکس عزیز، واقعا متاسفم که قراره اینو بگم و ممکنه ناراحتتون کنم ولی من میخام از اینجا برم که شما راحت باشید و دیگه هیتی بهتون ندن و واقعا امیدوارم دوباره هم رو ببینیم، دوستون دارم) و نوشتی و گذاشتیش کنار
فلیکس که دیده بود اشک ریخته بودی نگرانت شد و اومد تو اتاقت و دید که داری چمدونت رو جمع میکنی که همون دقیقه کاغذ رو برداشتی که هیونجین سریع اومد تو اتاق که ببینه چخبره ولی خودش رفت کاغذ رو ازت بگیره
لیکس: ا/ت... این کاغذ چیه؟
هیون: الان میخونیم میفهمیم
باهم خوندن و همون دقیقه هیون قش کرد و فلیکس هیون رو گرفت ولی خود فلیکش گریش گرفت و با چشایی که براق براق شده بود نگاهت میکرد
لیکس: ا/ت... میخای ترکمون کنی؟ میخای مارو بزاری کنار؟
+فلیکس ببین... الان هیتایی که شما دونفر میدن خیلی زیاد شده و تقریبا نمیشه شمردش... و میبینم بخاطر بعضی از هیت تو گریت میگیره. و هیون میاد ارومت میکنه... فقط میخام شما راحت باشید...
فلیکس: نه... نه.. نه... تو اژ ما متنفری که میخای ترکمون کنی، تو میدونی ما بدون تو نمیتونیم و میخای ترکمون کنی که یه گوشه بمیریم... ا/ت... تمام کارهایی که من و هیونجین برات انجام داده بودیم.. قیمتش به کل این خونه میشه! بعد تو مسخای ترکمون کنی؟ بری کجا؟ بری پیش یه مشت مرد الدنگ که تو خیابون میچرخن؟!
هیون یه اب قند خورد و خوب شد و اومد تو اتاق که داشت با گوشیش ور میرفت ولی درواقعا تمام هیترایی که پیدا کرده بود رو بهشون یه فحشایی داده بود، یه حاضرجوابایی کرده بود که جرعت نمیکردن بیان تو لایو و بهتون بد بگن..
رفتی یه جا نشستی و اهنگ گوش دادی و اخر شب شد... خابیدی، فلیکس و هیون اومد پیشت خابیدن و تو موهاشون رو نوازش میکردی....
ادامه برای پارت بعدیییی! ♡♡♡♡
۷.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.