وقتی دخترشو دوست نداشت
وقتی دخترشو دوست نداشت 💔
کیوتا خیلی گشادیم میاد و به زور این پارت و نوشتم پس حمایت کنیناااااا 🤧😮💨🤨😌
ویو شوگا
برای یه لحظه نفسم بند اومد انگار همه چی متوقف شد بدو بدو رفتم سمتش و گرفتمش بغلم
شوگا: د...د...دخترم....بیدارشو ( بغض) ( یهو ات بیدار میشه)
ات: ش...شما الان...به....من...گفتید دخترم ( بی جون و شک)
شوگا:معلومه....تو....دختره.....منی..... فدات شممم ( بغض)
ات: ه...ه... همیشه...ی...یکی..از...ارزو هایی که داشتم ا...این...ب...بود..که بهم..ب..بگین.....د...دخترم..الان د..دیگه هیچ آرزویی....ندارم ( و بیهوش شد)
شوگا:...چرا...دارید نگاهه میکنین....زنگ بزنیننن.... آنپولانسسسسسسس ( رو به مردم)
( آنپولانس امد و اتو بردن بیمارستان و شوگا هم همش گریه می کرد)
ویو شوگا
نه نه اون نباید طوریش بشه من چیکار کردم اینا همش به خاطره منه اگر طوریش بشه خودمو نمیبخشم،
اشکام بند نمیومدن دیدم دکتر امد با داد گفتم
شوگا: حالش چطوره ( بغض و عصبانی)
دکتر: خب......
شوگا: د....بناللل دیگههههههه ( عربده)
دکتر:
خماری 😁✌️
کیوتا خیلی گشادیم میاد و به زور این پارت و نوشتم پس حمایت کنیناااااا 🤧😮💨🤨😌
ویو شوگا
برای یه لحظه نفسم بند اومد انگار همه چی متوقف شد بدو بدو رفتم سمتش و گرفتمش بغلم
شوگا: د...د...دخترم....بیدارشو ( بغض) ( یهو ات بیدار میشه)
ات: ش...شما الان...به....من...گفتید دخترم ( بی جون و شک)
شوگا:معلومه....تو....دختره.....منی..... فدات شممم ( بغض)
ات: ه...ه... همیشه...ی...یکی..از...ارزو هایی که داشتم ا...این...ب...بود..که بهم..ب..بگین.....د...دخترم..الان د..دیگه هیچ آرزویی....ندارم ( و بیهوش شد)
شوگا:...چرا...دارید نگاهه میکنین....زنگ بزنیننن.... آنپولانسسسسسسس ( رو به مردم)
( آنپولانس امد و اتو بردن بیمارستان و شوگا هم همش گریه می کرد)
ویو شوگا
نه نه اون نباید طوریش بشه من چیکار کردم اینا همش به خاطره منه اگر طوریش بشه خودمو نمیبخشم،
اشکام بند نمیومدن دیدم دکتر امد با داد گفتم
شوگا: حالش چطوره ( بغض و عصبانی)
دکتر: خب......
شوگا: د....بناللل دیگههههههه ( عربده)
دکتر:
خماری 😁✌️
- ۱۵۱
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط