وقتی دخترشو دوست نداشت

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔
پارت آخر

دکتر: خوشبختانه خطر رفع شده.....میتونید ببینیدش
شوگا: ممنون
دکتر: انجام وظیفه بود 🤗
( دکتر رفت و شوگا رفت پیشه ات)

ویو شوگا
رفتم پیشش نشستم واییی خداا چه قیافه کیوتی داره چطور تونستم با همچین فرشته ای اینکار رو بکنم اشکام کم کم ریخت و دستشو گرفتم و گریه میکردم

ویو ات
چشمامو باز کردم که دیدم بابام داره گریه میکنه

ات: ب...بابا چرا داری گریه میکنی ( بیحال)
شوگا: بیدار شدی فدات شمم ( گریه)
ات: با...با.... عصبانی...نیستین ؟
شوگا: چرا باید عصبانی باشم ؟
ات: چ...چون من این همه دردسر درست کردم ؟( ترسیده)
شوگا: نه....فداتشمم...... لطفاً منو....ببخش.... لطفاً بابایی...رو....ببخش میدونم اشتباه کردم قربونت برم ( گریه و کیوت)
ات: معلومه که میبخشمت...بابا ( لبخند)
ات: بابا
شوگا: جانم.... خوشگلم ؟
ات: میشه....یکی دیگه از ارزوهام رو برآورده کنی ؟
شوگا: چطوری‌.....عزیزم ( خنده)
ات: میشه بغلم کنی 🥺
شوگا:( اتو بغل کرد)
ات: ممنونم...بابایی.... خیلی دوست دارم 🤗
شوگا: منم.... دوست دارم قربونت برم 🥺


پایان 💫

چطور بود ؟🥺
میدونم تو فیک خانوادگی خوب نیستم 🙃😔
دیدگاه ها (۳)

ولی هر چقدر بگم که دوستون دارم بازم کمه 🥺🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🤗🫂💞 @bloody-...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔 کیوتا خیلی گشادیم میاد و به زور این...

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۳ویو اتاون بهم سیلی زد هه انتظا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط