شانه ام را می دهم یک روز باور می کنی
شانه ام را می دهم یک روز باور می کنی
مردم چشم مرا بی دین و کافر می کنی
پیش پایت می نشینم باز شاعر می شوم
روبرویم می نشینی شعر از بر می کنی
ساده می خندی لبم هربار شیرین می شود
بوسه ا ت را بر لبم نذر کبوتر می کنی
عشق می بازی و می فهمی نگاهم غرق چیست
آه می مانم چگونه با دلم سر می کنی
طبع من در لای موهای شما گل می کند
فصل گیسوهات را با من برابر می کنی
هرچه آسانتر بیایی ساده تر دل می دهم
واژه هایم را به هر لبخند پر پر می کنی
جنگل موهات آهو را چه وحشی می کند
احتمالن سرو را صرف صنوبر می کنی
بی تو دنیای غزل بسیار زیبا می شود
رقص کن بانو چه زیبا وصف بندر می کنی
/ سعید
مردم چشم مرا بی دین و کافر می کنی
پیش پایت می نشینم باز شاعر می شوم
روبرویم می نشینی شعر از بر می کنی
ساده می خندی لبم هربار شیرین می شود
بوسه ا ت را بر لبم نذر کبوتر می کنی
عشق می بازی و می فهمی نگاهم غرق چیست
آه می مانم چگونه با دلم سر می کنی
طبع من در لای موهای شما گل می کند
فصل گیسوهات را با من برابر می کنی
هرچه آسانتر بیایی ساده تر دل می دهم
واژه هایم را به هر لبخند پر پر می کنی
جنگل موهات آهو را چه وحشی می کند
احتمالن سرو را صرف صنوبر می کنی
بی تو دنیای غزل بسیار زیبا می شود
رقص کن بانو چه زیبا وصف بندر می کنی
/ سعید
۳.۳k
۳۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.