شانه ام جنگل موهای تو را ریخت به هم
شانه ام جنگل موهای تو را ریخت به هم
باز شیران نگاه تو در آویخت به هم
من تو را شانه زدم باز تکانم می داد
نبض گل با هنر باغ درآمیخت به هم
نام شاعر ، چقدر بی تو به من می آید
مثل چسبیدن دو آدم بد ریخت به هم
تو کنارم بنشین با تو غزل ها دارم
دست تقدیر ترا ازتوی تنم چید ز هم
بنشین شعر بگو ... پنجره را می بندم
این غزل حال و هوای همه را ریخت به هم
/ سعید
باز شیران نگاه تو در آویخت به هم
من تو را شانه زدم باز تکانم می داد
نبض گل با هنر باغ درآمیخت به هم
نام شاعر ، چقدر بی تو به من می آید
مثل چسبیدن دو آدم بد ریخت به هم
تو کنارم بنشین با تو غزل ها دارم
دست تقدیر ترا ازتوی تنم چید ز هم
بنشین شعر بگو ... پنجره را می بندم
این غزل حال و هوای همه را ریخت به هم
/ سعید
۳۰۵
۳۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.