فرشته دورگه پارت39
#فرشته_دورگه #پارت39
ماکان
چرا گفت خدا شفام بده مگه مریضم واستا آرمان سریع بهش زنگ زدم
من:الو کثافط دلیلی که به آیسان گفتی چی بود
آرمان:سلام منم خوبم مرسی هیچی
من:آرمان
آرمان:هیچی اختلال دوشخصیتی
من:آرمان فقط دلم میخواد الان که میام مطبت نباشی
آرمان:جان چرا
من:آخه میخوام ببرمت یه جایی خوب
آرمان:جوون کجا عشقم
من:قبرستون مردتیکه این چه دلیلی اوردی هان الان میام حسابتو میرسم
آرمان:ببین دلیلم واقعا خوب بود هستی درضمن هیچی نیستی عشقم کم فک تو اذیت کن
من:دارم میام
آرمان:جدی که نمیگی ماکان
من:کاملا جدیم
آرمان:وایییی خداحافظ داداش من کار دارم
سوار ماشین شدم که رهاد زنگ زد
من:جانم
رهاد:داداش حرف زدم با دوستم کافی شاپ حله کادویی غذر خواهیت چیه
من:قربونت اون دارم میرم دنبالش کی با آیسان حرف میزنه
رهاد:اونو هاکان به گردن گرفته و واسه ساعت 6،گفته اونجا باشع
من:اوکی قربانت خداحافظ
رهاد:چاکرتم بای
خوب بریم گردنبد بخریم اما نه ولش عروسک میخرم تا جذاب باشه اوهوم
رفتم اول گردنبدی که سفارش داده بودم گرفتم بعدم رفتم عروسک فروشی یه خرس بزرگ خریدم فقط امیدوارم منو ببخشه
هوف
من:رهاد نکنه نیاد
رهاد:نفوذ خلانه نزن میاد
من:آرمان اگه نیاد که من تورو میدونم با دلیلت چیکار کنم
آرمان:وا
من:هان همینی که هست خفه شو
هاکان:آرمان و رهاد بریم بالا اومد
رفتن بالا آیسان اومد داخل
آیسان:واایی چرا مردم اینجا ول نمیخورن
منم دستمو تکون دادم آیسانم ادا دراورد
آیسان:خل مگه غیر از من و تو کسی اینجا هست دستاتو تکون میدی البته خدا شفا میده
منم چنان حرص میخوردم که نگو نشست
آیسان:خوب میشنوم
من:ام اولین باره دارم عذر خواهی میکنم پس سخته یکم بهم فرصت بده
آیسان:هویی تاکانه محصول کارخانه تکدانه بجنب وقت ندارم
من:باشه باشه بابت رفتارم معذرت میخوام منو میبخشی
آیسان:خشک و خالی همینطوری البته تو رو خدا..
من:نه نه اصلا بعد اشاره کردم خرس و آوردن آیسان چنان خوشحال شد
آیسان:عررررر شایخین خرسی
من:نمه نمه چی چی خرسی
آیسان:هیچی ولش بعدم بخشیدمت بعد اگه بازم حرف بزنی عمرا اگه با شونصدتا شاسخینم خر بشم ها گفته باشم
من:مگه فقط اونه دستشو نگاه کن
نگاه کرد
آیسان:وییی از این گردنبدا
بعدم هرکاری کرد نتونست بیندش
آیسان:وخع بیا اینور ببندش من نمیتونم
من:نگی لطفا ها
آیسان:نه این مراسم عذر خواهی توه نه من که
گردنبد بستم براش
آیسان:جدا از شوخی خیلی قشنگه مرسی
من:پس درش نیار
به هم نگاه کردیم
آیسان:خیالت تخت پسرعمه درش نمیارم
ماکان
چرا گفت خدا شفام بده مگه مریضم واستا آرمان سریع بهش زنگ زدم
من:الو کثافط دلیلی که به آیسان گفتی چی بود
آرمان:سلام منم خوبم مرسی هیچی
من:آرمان
آرمان:هیچی اختلال دوشخصیتی
من:آرمان فقط دلم میخواد الان که میام مطبت نباشی
آرمان:جان چرا
من:آخه میخوام ببرمت یه جایی خوب
آرمان:جوون کجا عشقم
من:قبرستون مردتیکه این چه دلیلی اوردی هان الان میام حسابتو میرسم
آرمان:ببین دلیلم واقعا خوب بود هستی درضمن هیچی نیستی عشقم کم فک تو اذیت کن
من:دارم میام
آرمان:جدی که نمیگی ماکان
من:کاملا جدیم
آرمان:وایییی خداحافظ داداش من کار دارم
سوار ماشین شدم که رهاد زنگ زد
من:جانم
رهاد:داداش حرف زدم با دوستم کافی شاپ حله کادویی غذر خواهیت چیه
من:قربونت اون دارم میرم دنبالش کی با آیسان حرف میزنه
رهاد:اونو هاکان به گردن گرفته و واسه ساعت 6،گفته اونجا باشع
من:اوکی قربانت خداحافظ
رهاد:چاکرتم بای
خوب بریم گردنبد بخریم اما نه ولش عروسک میخرم تا جذاب باشه اوهوم
رفتم اول گردنبدی که سفارش داده بودم گرفتم بعدم رفتم عروسک فروشی یه خرس بزرگ خریدم فقط امیدوارم منو ببخشه
هوف
من:رهاد نکنه نیاد
رهاد:نفوذ خلانه نزن میاد
من:آرمان اگه نیاد که من تورو میدونم با دلیلت چیکار کنم
آرمان:وا
من:هان همینی که هست خفه شو
هاکان:آرمان و رهاد بریم بالا اومد
رفتن بالا آیسان اومد داخل
آیسان:واایی چرا مردم اینجا ول نمیخورن
منم دستمو تکون دادم آیسانم ادا دراورد
آیسان:خل مگه غیر از من و تو کسی اینجا هست دستاتو تکون میدی البته خدا شفا میده
منم چنان حرص میخوردم که نگو نشست
آیسان:خوب میشنوم
من:ام اولین باره دارم عذر خواهی میکنم پس سخته یکم بهم فرصت بده
آیسان:هویی تاکانه محصول کارخانه تکدانه بجنب وقت ندارم
من:باشه باشه بابت رفتارم معذرت میخوام منو میبخشی
آیسان:خشک و خالی همینطوری البته تو رو خدا..
من:نه نه اصلا بعد اشاره کردم خرس و آوردن آیسان چنان خوشحال شد
آیسان:عررررر شایخین خرسی
من:نمه نمه چی چی خرسی
آیسان:هیچی ولش بعدم بخشیدمت بعد اگه بازم حرف بزنی عمرا اگه با شونصدتا شاسخینم خر بشم ها گفته باشم
من:مگه فقط اونه دستشو نگاه کن
نگاه کرد
آیسان:وییی از این گردنبدا
بعدم هرکاری کرد نتونست بیندش
آیسان:وخع بیا اینور ببندش من نمیتونم
من:نگی لطفا ها
آیسان:نه این مراسم عذر خواهی توه نه من که
گردنبد بستم براش
آیسان:جدا از شوخی خیلی قشنگه مرسی
من:پس درش نیار
به هم نگاه کردیم
آیسان:خیالت تخت پسرعمه درش نمیارم
۴.۹k
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.