تو را می بوسم
تو را می بوسم
همچون خوابی که تعبیرش
شیرین است.
همچون قصه ای که پایانش
خوب است.
دستت را میگیرم
از خیاباهای خلوت ذهنم
عبور می کنیم.
شبیه یک نقاشی...
که آسمانش آبی است
خانه هایش کوچک و گرم است
آدم هایش آرام می خندند
و با صدای بلند مهربانی می کنند.
شاخه های سبز درخت را
باد در آسمان می رقصاند.
کودکی با لبخند تو
چشمهایش را ریز می کند
و از سر ذوق گام هایش
بلند تر می شود.
تو مرا در آغوش گرفته ای
و دور از چشم آدم ها
در امتداد نورهای زرد یک خیابان
دست هایت موهایم را نوازش می کند.
و من مثل یک شکوفه
بر تن درختی که
پاییزش تمام شده جوانه میزنم.
شبیه یک نقاشی
روی دیوار سبز خانه ای که
تو در آن نفس می کشی
و من رویاهایم را زندگی میکنم. #پگاه_دهقان
همچون خوابی که تعبیرش
شیرین است.
همچون قصه ای که پایانش
خوب است.
دستت را میگیرم
از خیاباهای خلوت ذهنم
عبور می کنیم.
شبیه یک نقاشی...
که آسمانش آبی است
خانه هایش کوچک و گرم است
آدم هایش آرام می خندند
و با صدای بلند مهربانی می کنند.
شاخه های سبز درخت را
باد در آسمان می رقصاند.
کودکی با لبخند تو
چشمهایش را ریز می کند
و از سر ذوق گام هایش
بلند تر می شود.
تو مرا در آغوش گرفته ای
و دور از چشم آدم ها
در امتداد نورهای زرد یک خیابان
دست هایت موهایم را نوازش می کند.
و من مثل یک شکوفه
بر تن درختی که
پاییزش تمام شده جوانه میزنم.
شبیه یک نقاشی
روی دیوار سبز خانه ای که
تو در آن نفس می کشی
و من رویاهایم را زندگی میکنم. #پگاه_دهقان
۴.۳k
۰۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.