کوک: این دختر کجا رفت، اخه ب من چ ولش کن.
کوک: این دختر کجا رفت، اخه ب من چ ولش کن.
پایان مدرسه شد جونکوک رفت خونه ولی ات پیاده رفت دیر رسید خونه همینجا که وارد خونه شد. جلوی درو نگاه کرد.
ات: یا خدا این همه کفش چیه. وارد شد دید که همون اکیپ است. فهمید که اونا فرزاندای
دوست خانوادگیه عمه هست. ات وارد شد: سلام. جونکوک؛: علک. ات: کی باتو بود
رزی: میشه با عشقم درست حرف بزنی.
ات: عشقم؟؟؟!(داخل ذهنش)
لی وون هو: سلام ات بابت امروز متاسفم نمیدونستم تویی. ات: مشکلی نیست، تقصیر دوستتون بود.
ات رفت بالا و دوش گرفت، وقتی اومد بیرون با حوله اهنگ گوش میداد و میرقصید! چند دقیقه گذشت.....
پایان مدرسه شد جونکوک رفت خونه ولی ات پیاده رفت دیر رسید خونه همینجا که وارد خونه شد. جلوی درو نگاه کرد.
ات: یا خدا این همه کفش چیه. وارد شد دید که همون اکیپ است. فهمید که اونا فرزاندای
دوست خانوادگیه عمه هست. ات وارد شد: سلام. جونکوک؛: علک. ات: کی باتو بود
رزی: میشه با عشقم درست حرف بزنی.
ات: عشقم؟؟؟!(داخل ذهنش)
لی وون هو: سلام ات بابت امروز متاسفم نمیدونستم تویی. ات: مشکلی نیست، تقصیر دوستتون بود.
ات رفت بالا و دوش گرفت، وقتی اومد بیرون با حوله اهنگ گوش میداد و میرقصید! چند دقیقه گذشت.....
۲.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.