part:51

part:51
(علامت ته+علامت کوک _)
رفتم و جعبه کمک های اولیه رو آوردم
+چرا اینکارو کردی ها؟ تو نمیگی بایه زخم کوچیک رو بدنت من داغون میشم؟
_توهم نمیدونی من تاقت گریه هاتو ندارم ؟ واسه چی گریه کردی ؟
+جفتمون برای اینکه به مادرم ثابت کنیم که همو دوست داریم به خودمون آسیب زدیم
کوک اومد جلو و آروم لبامو بوسید
_ولی خوبیش اینکه ما دیگه مجبور نیستیم از هم جداشیم
دستم و بردم تو موهاش
+کوچولوی من 🙂
بعد اینکه زخمشو بستم لباسشو پوشید
و دستشو کشید رو صورت من
_رد اشکات معلومه یه آبی به دست و صورتت بزن بعد بیا بیرون اول من میرم
+بش
بعد اینکه کوک از اتاق رفت بیرون رفتمو آبی به دست و صورتم زدم و اومدم بیرون.....کوک تو آشپز خونه بود و نایون تو حیاط و مامانم تو پذیرایی نشسته بود
*خوبی ؟
+ها؟
*پرسیدم حالت خوبه ؟
+عاها بله خوبم
*آیان چی زخمشو بستی
یه لبخند زدم
+بله بستم شما نگران نباشید
*چرا اینجا وایسادی ؟
+پس کجا وایسام ؟
* برو تو آشپز خونه پیش آیان تنهاست
+شما هم که تنهایید
*من الان میرم پیش نایون
+چشم
با یه لبخند بزرگ رفتم سمت آشپز خونه
+پسر کوچولوی من چیکار میکنه ؟
_دارم کارامو انجام میدم
یه لبخند خیلی خوشگل زد که دلم واسش قش رفت.... آروم آروم رفتم سمتش
+مگه نگفتم از این لبخندا نزن ها؟ الان اگه بوست کنم و کسی ببینه تقصیر خودته
رفتم سمتشو کمرشو گرفتم
+الان من چیکار کنم ؟
لباشو گزاشت رو لبامو بعد چند دقیقه جدا شد
_هیچی بشین اینجا واست بستنی بیارم