چه خیاط های قابلی می شویم

چه خیاط های قابلی می شویم
شبانه هایی که

چشمانمان را
به هم می دوزیم

دستانمان را
در هم وصله می کنیم

لبخند می شکافیم
روی لب ها

و موهایمان را
تار به تار
به هم می بافیم

چه رو انداز زیبایی می شود
عشق

و چه رویای هزار رنگی می شود
رج به رج از حضورمان


#مسلم_مک_وندی
مسلم مک وندی
Moslem Makvandi


#خیاط
#عشق
#رویا
#لبخند
#دستان_تو
دیدگاه ها (۱)

حادثه ی گذر تو از میان خاطراتممثل بغضی ست سقط شده پشت پلک ها...

پنجشنبه استو یاد می کنم ازتمام کسانی که در قید دنیا هستند ام...

هر روز با غروب خورشیددر آن لحظه که شبماه و ستارگانش را به قل...

در من کارگری در حال دل کندن بودکه هوای تو، جرقه ی یادتو انفج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط