دختر باز

#دختر باز. #10

/نگفتی چرا با کوک اومدی؟
خب راستش پدربزرگ مجبورمون کرده که با هم ازدواج کنیم امروز قرار بود بریم خرید فردا قراره جشن ازدواج منو کوک باشه(کل اتفاقاتو گفت ولی شرطی که با جونگ کوک گذاشتن رو نه)
/جدی؟ پس زن داداشم میشی! اگه اذیتت کرد به خودم بگو حسابشو میرسم!
مرسی داداشی!

کل راه کوک ساکت بود و فقط به حرف های لونا و جونگ سوک گوش میداد

ماشین رو پارک کرد و باهم از ماشین پیاده شدن و وارد پاساژ شدن
/اول بریم برای لونا لباس بخریم
کوک سرش رو تکان داد و سمت مغازه ها ی لباس زنونه رفتن
کوک و لونا با هم وارد مغازه شدند تا لباس ها رو ببینن
جونگ سوک هم خواست وارد مغازه بشه که با دیدن مغازه رو به رویی فکر شیطانی به سرش زد سمت مغازه رفت و وارد مغازه شد........ 😈😉

لونا
من و کوک وارد مغازه شدیم اما جونگ سوک با ما نیومد بی‌خیالش شدم حتما رفته چیزی بخره
چندتا لباس پرو کردم که جونگ سوک هم با دست های پر از کیسه های خرید اومد
این بشر بره خرید کل پاساژ ها رو خالی میکنه
هر لباسی میپوشیدم یه ایرادی می‌گرفت بلاخره از یکیشون خوشش اومد و بعد از خرید لباس رفتیم سراغ کفش و.....همه وسیله های مورد نیازم رو خریدیم و حالا نوبت خرید های کوک بود

به نظرتون جونگ سوک میخواد چه آتیشی بسوزونه؟😈🤔
یه نظر بدین بیکار نباشین😉☠️
بابا یه انرژی بدین یه لایک کامنتی چرا برهوته؟🤔☠️
شرط نداره چون معلوم نی بتونم بیام و پارت بزارم
دیدگاه ها (۱۱)

سلام بروبچ😊👋🏻چطور مطورین؟❤️ چه کردین با امتحانات؟ 🤔 چون امتح...

#دختر_باز #11طبقه ی بالا ی پاساژ لباس مردونه بود بعد از اینک...

#دختر باز #9+هواست کجاست؟ همه ی ماشین ها رفتن!_منتظر تو بو...

بچها ظاهرا ویسگون متنو اطلاح شده به شما تحویل میده مثلا چیزا...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

پلیس. ابلیس. part ¹⁸ا.ت و هانا شروع میکنم به حرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط