پارت دوم از فیک اعتراف کن 🔥

پارت دوم از فیک اعتراف کن 🔥

از زبان جیهوپ :
صبح با صدای آزار دهنده تلفنم از خواب بیدار شدم ...مثل همیشه .
امروز هم مثل همیشه از دنده چپ بلند شده بودم ولی مجبور بودم نقاب خوشحالیمو بزنم .
بعد از انجام کار های مربوطه از خونه م خارج شدم .البته خونه نه ... یه چهار دیوار که روشم یه سقفه و شباهتی عجیبی هم به طویله داره😐و قابل زندگی کردن میباشد .
من جیهوپ هستم و همه منو هوپی صدا میکنن و لقب من اسب 🐎هستش😐😂

مثل همیشه وارد کوچه باریک و خالی از سکنه (هیچکس از اونجا رد نمیشه) شدم و از اونجا به سمت رستورانی که توش به عنوان گارسون کار میکردم رفتم .
رفتم به رختکن و لباس مخصوص گارسون ها رو پوشیدم .شعلم اینجا هم به عنوان گارسون بود هم آشپز ...
کل روز کار کردم و بعد از تموم شدن کارم رفتم سمت صندوق دار تا حقوق این ماه م رو بگیرم که چشمم به گوشه رستوران افتاد که یه مرد همسن خودم نشسته بود .
هر روز میومد و همونجا می نشست و بهم که یه جا بند نبودم و همه ش به کارهام می رسیدم خیره میشد .
ولی من ذره ای ......ذره ایییییی برام اهمیت نداشت😑حقوق اون ماه م رو گرفتم و رفتم بیرون یهو یاد ...
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نظر ندین ادامه ش رو نمیزارم گفته باشه🙃🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥