یادمه چند وقت پیش... دقیقش و یادم نیست اما رفتم تا برای س
یادمه چند وقت پیش... دقیقش و یادم نیست اما رفتم تا برای سالم بودن بدنم یه عالمه آزمایش مختلف بدم؛ می دونی دکتر چی گفت؟
گفت از هر جای بدنت بهتر این قلب سالمته! تا آخر دنیا پا به پات میاد.
خوب، این جوری بود... تا این که... عاشقت شدم(:
دو تا صفت متضاد و توی خودت جا می دادی ؛ هم مهربون بودی و هم... مغرور!
هر بار می دیدمت ضربان قلبم انقدر می رفت بالا که فکر می کردم تو هم دیگه صداش و می شنوی...
روزا پشت سر هم با قلب سالم من می گذشت...
اما
تو تیر اول و زدی!
حرف و لفظ رفتن آوردی...
قلبم توی خودش مچاله شد ولی هنوز مثل قبل موقع دیدنت تند تند می زد و...هنوز سالم بود.
تو تیر دوم و پرت کردی!
جدی جدی گفتی لازم داریم یکم زمان به خودمون بدیم و... توی تنهایی راحت باشیم!
قلبم تکون محکمی خورد و ترک ریزی برداشت...
یک هفته بعد اومدی و گفتی این فقط یه شوخی مزخرف بوده و... تو می خواستی فقط واکنش من و ببینی!
گفتم به عشقم بهت شک داری؟
ولی تا سه نشه، بازی نشه!
تیر سوم رو هم توی تیر کمون گذاشتی و زه رو کشیدی...
گفتی... عارع!!
ترک روی قلبم عمیق تر شد و نتیجش شد قطره اشکی که چکید... فقط یکی!
باز هم گذشت...
با قلبی که هر روز یه تیکش گم می شد گذشت...
پشت سر هم گذشت...
ولی تو بگو، قلب یه دختر چقدر می کشه؟ جای چند تا تیر و خنجر رو با هم داره؟
تیر چهارم اومد و وسط ترک نشست... قلبم و از هم شکافت و دقیقِ دقیق نصف کرد(:
تو، رفتی!
چی گفتی؟
گفتی... حیچ وغط دوثم نداشطی(:
بعد رفتنت دیگه نگذشت!
با هر خطی که روی بدنم می انداختم یه زخم بزرگ روی قلبم می شست... ولی دست نکشیدم... دست نکشیدم...
اینارو برای تو ننوشتم ها !
عاخه بخونی دلت می گیره...
اینارو برای اون دکتره نوشتم!
که بهش بگم...
آقای دکتر قلبم دیگه تا آخرش باهام نمیاد! آخه...
همین روزاست که تموم شه ضربانش...
اونم مثل من دیگه نمی کشه(:
#دست_نویس #صتی.^^🌱❤
کپیممنوع
گفت از هر جای بدنت بهتر این قلب سالمته! تا آخر دنیا پا به پات میاد.
خوب، این جوری بود... تا این که... عاشقت شدم(:
دو تا صفت متضاد و توی خودت جا می دادی ؛ هم مهربون بودی و هم... مغرور!
هر بار می دیدمت ضربان قلبم انقدر می رفت بالا که فکر می کردم تو هم دیگه صداش و می شنوی...
روزا پشت سر هم با قلب سالم من می گذشت...
اما
تو تیر اول و زدی!
حرف و لفظ رفتن آوردی...
قلبم توی خودش مچاله شد ولی هنوز مثل قبل موقع دیدنت تند تند می زد و...هنوز سالم بود.
تو تیر دوم و پرت کردی!
جدی جدی گفتی لازم داریم یکم زمان به خودمون بدیم و... توی تنهایی راحت باشیم!
قلبم تکون محکمی خورد و ترک ریزی برداشت...
یک هفته بعد اومدی و گفتی این فقط یه شوخی مزخرف بوده و... تو می خواستی فقط واکنش من و ببینی!
گفتم به عشقم بهت شک داری؟
ولی تا سه نشه، بازی نشه!
تیر سوم رو هم توی تیر کمون گذاشتی و زه رو کشیدی...
گفتی... عارع!!
ترک روی قلبم عمیق تر شد و نتیجش شد قطره اشکی که چکید... فقط یکی!
باز هم گذشت...
با قلبی که هر روز یه تیکش گم می شد گذشت...
پشت سر هم گذشت...
ولی تو بگو، قلب یه دختر چقدر می کشه؟ جای چند تا تیر و خنجر رو با هم داره؟
تیر چهارم اومد و وسط ترک نشست... قلبم و از هم شکافت و دقیقِ دقیق نصف کرد(:
تو، رفتی!
چی گفتی؟
گفتی... حیچ وغط دوثم نداشطی(:
بعد رفتنت دیگه نگذشت!
با هر خطی که روی بدنم می انداختم یه زخم بزرگ روی قلبم می شست... ولی دست نکشیدم... دست نکشیدم...
اینارو برای تو ننوشتم ها !
عاخه بخونی دلت می گیره...
اینارو برای اون دکتره نوشتم!
که بهش بگم...
آقای دکتر قلبم دیگه تا آخرش باهام نمیاد! آخه...
همین روزاست که تموم شه ضربانش...
اونم مثل من دیگه نمی کشه(:
#دست_نویس #صتی.^^🌱❤
کپیممنوع
۷.۸k
۲۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.