p3
p3
تهیونگ:وایسا فرار نکن
ا/ت:پاشو بیا صبحونه بخوریم از گشنگی مردم
(بعد از اینکه صبحونه خوردیم سفره رو جمع کردم تهیونگم رفت کمپانی وقتی شب برگشت خسته و گرسنه بود)
تهیونگ:سلام ا/ت شام چی داریم
ا/ت:اول برو دست و صورتت و بشور بعد یه چیزی میخوریم
(که یه دفعه گوشی من زنگ خورد جیمین بود)
جیمین: امیدوارم شام نخورده باشین ما داریم میام اونجا
ا/ت:نه اتفاقا داشتم سفارش میدادم،خوش اومدید بیاید
جیمین:اما شوگا و جین و نامجون نمیان
ا/ت:گوشیو بزن رو اسپیکر
جیمین:رو اسپیکره
ا/ت:هر کدومتون نیاین دیگه اصن باهاتون حرف نمیزن
(بعد از کلی حرف زدن راضی شون کردم که همه شون بیان)
تهیونگ:مار از پونه بدش میاد....
ا/ت:تهیونگ این طوری نگو دیگه
تهیونگ: ا/ت مثلا امشب قرار بود رفع دلتنگی کنیم ها یادته که
ا/ت: احتمالا یادت هست که منم گفتم که ببینیم چی میشه نه
تهیونگ:نه بابا مثل اینکه بدون من بودن برات عادت شده نکنه عاشق یکی دیگه شدی ها
ا/ت:تهیونگ اعصابمو خورد نکن که دلم پره بزار مهمونا بیان و برن بعد درباره همه چی حرف میزنیم
تهیونگ:نه بابا مثلا درباره چی
ا/ت:گفتم بعدا دربارش حرف میزنیم
تهیونگ:نه الان حرف بزنیم
(صدای در اومد در رو باز کردم همه اومده بودن دونه دونه همه رو بغل کردم و بوسیدمشون میدونستم تهیونگ از این کارم بدش میاد و از قصد انجام دادم )
ا/ت:خوش اومدین
تهیونگ: چطورین بچه ها
ا/ت:خب من که خیلی گشنمه سفر رو بندازیم
جیمین:ارع خیلی
جونگ کوک:ارع منم شیر موزمو بزارم یخچال
(سفره رو انداختیم و سر سفره تهیونگ همش نگاهش به من بود)
جونگ کوک: ا/ت من شنیدم غذاهای ایرانی کلا با برنج درس میشن
جین:فکر کنم خوشمزه ترینشونم قرمه سبزی باشه اگه اشتباه نگفته باشم
ا/ت: ارع غذاهای ایرانی با برنج درس میشن ولی همه شون نه و قرمه سبزی یکی از خوشمزه ترین غذاهای ایرانیه
جونگ کوک:جدی پس میشه برامون درس کنی
جیمین:ارع منم دوست دارم بخورم
جین:هر وقت درس کردی به من بگو بیام کمک یاد بگیرم
ا/ت:یه شب درس میکنم و دعوتتون میکنم
نامجون:به حرف اینا گوش نده بابا یاد شون بدی هر هفته میان اینجا برای خوردن غذا مگه نه شوگا
شوگا:ارع ا/ت نامجون راس میگه
ا/ت:اشکال ندارع
جونگ کوک:جدی میگی(با حالت کیوت)
ا/ت:ارع
جیمین:بسوزین میگه درس میکنم
ا/ت:بچه ها اگه خوردین جمع کنم
تهیونگ:پس منم کمک میکنم
(رفتیم اشپزخونه ظرفا رو گذاشتم رو کابینت تهیونگ پشت سرم اومد ظرفا رو گذاشت رو کابینت)
تهیونگ:ا/ت
ا/ت:هوم
تهیونگ:ا/ت برای فردا شب کسیو دعوت نکنی
ا/ت:چرا
تهیونگ:چیو چرا،انگار تو اصلا به حرفهای من گوش نمیدی ارع
ا/ت:نه بابا هنوز حرفایی که قبل از اومدن بچه ها بهم گفتی رو یادم نرفته فهمیدی
تهیونگ:ا/ت الان قهر کردی
تهیونگ:وایسا فرار نکن
ا/ت:پاشو بیا صبحونه بخوریم از گشنگی مردم
(بعد از اینکه صبحونه خوردیم سفره رو جمع کردم تهیونگم رفت کمپانی وقتی شب برگشت خسته و گرسنه بود)
تهیونگ:سلام ا/ت شام چی داریم
ا/ت:اول برو دست و صورتت و بشور بعد یه چیزی میخوریم
(که یه دفعه گوشی من زنگ خورد جیمین بود)
جیمین: امیدوارم شام نخورده باشین ما داریم میام اونجا
ا/ت:نه اتفاقا داشتم سفارش میدادم،خوش اومدید بیاید
جیمین:اما شوگا و جین و نامجون نمیان
ا/ت:گوشیو بزن رو اسپیکر
جیمین:رو اسپیکره
ا/ت:هر کدومتون نیاین دیگه اصن باهاتون حرف نمیزن
(بعد از کلی حرف زدن راضی شون کردم که همه شون بیان)
تهیونگ:مار از پونه بدش میاد....
ا/ت:تهیونگ این طوری نگو دیگه
تهیونگ: ا/ت مثلا امشب قرار بود رفع دلتنگی کنیم ها یادته که
ا/ت: احتمالا یادت هست که منم گفتم که ببینیم چی میشه نه
تهیونگ:نه بابا مثل اینکه بدون من بودن برات عادت شده نکنه عاشق یکی دیگه شدی ها
ا/ت:تهیونگ اعصابمو خورد نکن که دلم پره بزار مهمونا بیان و برن بعد درباره همه چی حرف میزنیم
تهیونگ:نه بابا مثلا درباره چی
ا/ت:گفتم بعدا دربارش حرف میزنیم
تهیونگ:نه الان حرف بزنیم
(صدای در اومد در رو باز کردم همه اومده بودن دونه دونه همه رو بغل کردم و بوسیدمشون میدونستم تهیونگ از این کارم بدش میاد و از قصد انجام دادم )
ا/ت:خوش اومدین
تهیونگ: چطورین بچه ها
ا/ت:خب من که خیلی گشنمه سفر رو بندازیم
جیمین:ارع خیلی
جونگ کوک:ارع منم شیر موزمو بزارم یخچال
(سفره رو انداختیم و سر سفره تهیونگ همش نگاهش به من بود)
جونگ کوک: ا/ت من شنیدم غذاهای ایرانی کلا با برنج درس میشن
جین:فکر کنم خوشمزه ترینشونم قرمه سبزی باشه اگه اشتباه نگفته باشم
ا/ت: ارع غذاهای ایرانی با برنج درس میشن ولی همه شون نه و قرمه سبزی یکی از خوشمزه ترین غذاهای ایرانیه
جونگ کوک:جدی پس میشه برامون درس کنی
جیمین:ارع منم دوست دارم بخورم
جین:هر وقت درس کردی به من بگو بیام کمک یاد بگیرم
ا/ت:یه شب درس میکنم و دعوتتون میکنم
نامجون:به حرف اینا گوش نده بابا یاد شون بدی هر هفته میان اینجا برای خوردن غذا مگه نه شوگا
شوگا:ارع ا/ت نامجون راس میگه
ا/ت:اشکال ندارع
جونگ کوک:جدی میگی(با حالت کیوت)
ا/ت:ارع
جیمین:بسوزین میگه درس میکنم
ا/ت:بچه ها اگه خوردین جمع کنم
تهیونگ:پس منم کمک میکنم
(رفتیم اشپزخونه ظرفا رو گذاشتم رو کابینت تهیونگ پشت سرم اومد ظرفا رو گذاشت رو کابینت)
تهیونگ:ا/ت
ا/ت:هوم
تهیونگ:ا/ت برای فردا شب کسیو دعوت نکنی
ا/ت:چرا
تهیونگ:چیو چرا،انگار تو اصلا به حرفهای من گوش نمیدی ارع
ا/ت:نه بابا هنوز حرفایی که قبل از اومدن بچه ها بهم گفتی رو یادم نرفته فهمیدی
تهیونگ:ا/ت الان قهر کردی
۳۲.۳k
۳۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.