P8
داشتم نگاهش میکردم که یهو
_میخوای قورتم بدی
+چ....چی؟
جونگکوک چشماش رو باز کرد
_میخوای با نگاهت قورتم بدی؟
+اوه....نه اصلا حالا میشه ولم کنی
نویسنده ویو(عه من😁)
جونگکوک دستاش رو باز کرد و ا/ت بلند شد و رفت حموم بعد بیست مین اومد بیرون و جونگکوک رفت ا/ت لباس رو پوشید(عکسش رو میزارم)و رفت پایین جونگکوک هم بعد بیست مین اومد پایین (عکس لباس کوک رو میزارم ولی اینو بدونین که مثل همیشه جذابع)ا/ت داشت صبحونه درست میکرد که جونگکوک گفت
_چی درست میکنی؟؟
+پنکیک
_اوووو باشه
+(خنده)
_به چی میخندی؟؟
+به کیوتی تو(خنده)
که جونگکوک سعی کرد صورت اخمی به خودش بگیره و با ی اخم ساختگی گفت
_من کیوت نیستم
+باشه باشه تو کیوت نیستی(خنده)
_نخند راست میگم
+باشه بابا
دیگه چیزی نگفتن و ا/ت به ادامه ی کارش رسید و تموم کرد و گذاشت رو میز و شروع کردن و خوردن که کوک گفت
_ساعت ۵ حاضر باش پدرم گفته که بریم خونه ی اونا
+باشه
صبحونه تموم شد جونگکوک رفت بالا و لباساش رو عوض کرد و رفت سراغ کاراش
ا/ت ویو
کوک گفت ساعت پنج آماده باشم الان ساعت ۱۰ بود پس تصمیم گرفتم برم و بخوابم
یا صدای زنگ گوشیم از خواب عزیزم پریدم و جواب دادم
+الو(خوابالو)
_ا/ت خوابی ؟؟مگه نگفتم حاضر باش
+باشه بابا مگه ساعت چنده(خوابالو)
_ساعت چهاره بلند شو
+چی؟؟؟؟ساعت چهاره باشه باشه
از رو تخت بلند شدم و رفتم حموم کلا پنج مین طول کشید اومدم بیرون روتین پوستیم رو انجام دادم موهام رو خشک کردم و بهش حالت دادم ی لباس کیوت پوشیدم یکم آرایش کردم که دیدم ساعت ۵ هه که همون موقع کوک زنگ زد
_بیا پایین(سرد)
+ باشه اومدم
جونگکوک ویو
دیروز ی جاسوس رو پیدا کرده بودم صبح رفتم سر وقتش و ازش پرسیدم که از طرف کی اومده گفت سونگ کانگ اون سونگ کانگ عوضی(فیکه به خدا قصد توهین ندارم) ساعت ۴به ا/ت زنگ زدم که خواب بود گفتم بره حاظر شه اون ی ساعت رو هم رفتم به شرکت ی سری زدم رفتم جلو در خونه به ا/ت زنگ زدم و گفتم بیاد بیرون وقتی اومد بیرون یهو
خمارییییی
به نظرتون چه اتفاقی افتاد ؟؟
تو خماری نمیزارمتون فردا بقیشو میزارم
لطفا حمایت کنید
شرط برای پارت بعد
۱۵کامنت
۲۰لایک
اگه شرطا نرسه نمیزارم
_میخوای قورتم بدی
+چ....چی؟
جونگکوک چشماش رو باز کرد
_میخوای با نگاهت قورتم بدی؟
+اوه....نه اصلا حالا میشه ولم کنی
نویسنده ویو(عه من😁)
جونگکوک دستاش رو باز کرد و ا/ت بلند شد و رفت حموم بعد بیست مین اومد بیرون و جونگکوک رفت ا/ت لباس رو پوشید(عکسش رو میزارم)و رفت پایین جونگکوک هم بعد بیست مین اومد پایین (عکس لباس کوک رو میزارم ولی اینو بدونین که مثل همیشه جذابع)ا/ت داشت صبحونه درست میکرد که جونگکوک گفت
_چی درست میکنی؟؟
+پنکیک
_اوووو باشه
+(خنده)
_به چی میخندی؟؟
+به کیوتی تو(خنده)
که جونگکوک سعی کرد صورت اخمی به خودش بگیره و با ی اخم ساختگی گفت
_من کیوت نیستم
+باشه باشه تو کیوت نیستی(خنده)
_نخند راست میگم
+باشه بابا
دیگه چیزی نگفتن و ا/ت به ادامه ی کارش رسید و تموم کرد و گذاشت رو میز و شروع کردن و خوردن که کوک گفت
_ساعت ۵ حاضر باش پدرم گفته که بریم خونه ی اونا
+باشه
صبحونه تموم شد جونگکوک رفت بالا و لباساش رو عوض کرد و رفت سراغ کاراش
ا/ت ویو
کوک گفت ساعت پنج آماده باشم الان ساعت ۱۰ بود پس تصمیم گرفتم برم و بخوابم
یا صدای زنگ گوشیم از خواب عزیزم پریدم و جواب دادم
+الو(خوابالو)
_ا/ت خوابی ؟؟مگه نگفتم حاضر باش
+باشه بابا مگه ساعت چنده(خوابالو)
_ساعت چهاره بلند شو
+چی؟؟؟؟ساعت چهاره باشه باشه
از رو تخت بلند شدم و رفتم حموم کلا پنج مین طول کشید اومدم بیرون روتین پوستیم رو انجام دادم موهام رو خشک کردم و بهش حالت دادم ی لباس کیوت پوشیدم یکم آرایش کردم که دیدم ساعت ۵ هه که همون موقع کوک زنگ زد
_بیا پایین(سرد)
+ باشه اومدم
جونگکوک ویو
دیروز ی جاسوس رو پیدا کرده بودم صبح رفتم سر وقتش و ازش پرسیدم که از طرف کی اومده گفت سونگ کانگ اون سونگ کانگ عوضی(فیکه به خدا قصد توهین ندارم) ساعت ۴به ا/ت زنگ زدم که خواب بود گفتم بره حاظر شه اون ی ساعت رو هم رفتم به شرکت ی سری زدم رفتم جلو در خونه به ا/ت زنگ زدم و گفتم بیاد بیرون وقتی اومد بیرون یهو
خمارییییی
به نظرتون چه اتفاقی افتاد ؟؟
تو خماری نمیزارمتون فردا بقیشو میزارم
لطفا حمایت کنید
شرط برای پارت بعد
۱۵کامنت
۲۰لایک
اگه شرطا نرسه نمیزارم
۹.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.