"ویو ات"
"ویو ات"
+م..من...نمیخوام..
÷خفه شو!
☆هوفف
÷توام ببند!همینکار میکنی ک پررو میشه و هرغلطی میکنه! اونم بدون اینکه ب ما فک کنه! بدون اینکه فک کنه من چقدر اذیت میشم! عوضی الان مشکلت چی بود ک همچین غلطی کردی؟هان؟
+هقق
راست میگفت! من مشکلم چیه؟
آره من ته رو دوست دارم ولی اونا قبولش ندارن! این عشق غلطه مشکلم اینه! مشکل من اینه! من نمیتونم بدون اون! نمیتونم...اونم وقتی بدونم اون با بچم تنهاس! بچم....
+بچم...
÷چی؟
+هق...ب...بچ..
☆(بغلش کردم)هیش! آروم باش!
از بغلش اومدم بیرون.
+م..مشکلم! من...ع...عا..عاشقم! ولی...اون...اون نیست...پیشم نیست...
هان توی ذهنش:دیگ نتونستم حرفاشو تحمل کنم! اون عاشقه و پیشش نیست!اون عاشق منه! اینا مشخصات منه!نونا راست میگفت، ات واقعا عاشقمه! منم عاشقشم!
نتونستم جلو خودمو بگیرم وارد اتاق شدم!
[ات]با دیدن هان حرفامو قطع کردم! اون ...اون اینجا چیکار میکرد؟
+ه...هان؟!
[هان] مستقیم سمتش رفتم و در آغوش گرفتمش!
×جانم
اشکام جاری شده بودن!چقدر آرزوی دوباره بغل کردنشو داشتم! با تمام وجود تو بغلم فشردمش؛
+هق..ت..تو...خودتی؟
از بغلم جداش کردم و توی چند سانتی متری صورتش بهش زل زدم!
×نگام کن...خودمم!
[ات]باورم نمیشد! یاد خاطرات قشنگمون افتادم؛ اون اینجا چیکار میکرد؟ مگ بیمارستان نبود؟ مگ خودکشی نکرده بود؟ مگ با نونا و هیونجین قهر نبود؟ مگ ازم متنفر نبود؟ الان چرا بغلم کرد؟
[هان]چرا با خودت اینکارو کردی؟ ها؟
+م...من...نمیدونم!
×دیگ نمیزارم
مجدداً تو بغلم فشردمش!
[ات]بغلش بهم حس امنیت میداد! حس یه مکان گرم و آروم! یه حس قدیمی...ک انگار داره تازه میشه!
____________________
هیییی بلخره پارت جدیدددد
____________________
شرایط
لایک۹۰
#فیک
+م..من...نمیخوام..
÷خفه شو!
☆هوفف
÷توام ببند!همینکار میکنی ک پررو میشه و هرغلطی میکنه! اونم بدون اینکه ب ما فک کنه! بدون اینکه فک کنه من چقدر اذیت میشم! عوضی الان مشکلت چی بود ک همچین غلطی کردی؟هان؟
+هقق
راست میگفت! من مشکلم چیه؟
آره من ته رو دوست دارم ولی اونا قبولش ندارن! این عشق غلطه مشکلم اینه! مشکل من اینه! من نمیتونم بدون اون! نمیتونم...اونم وقتی بدونم اون با بچم تنهاس! بچم....
+بچم...
÷چی؟
+هق...ب...بچ..
☆(بغلش کردم)هیش! آروم باش!
از بغلش اومدم بیرون.
+م..مشکلم! من...ع...عا..عاشقم! ولی...اون...اون نیست...پیشم نیست...
هان توی ذهنش:دیگ نتونستم حرفاشو تحمل کنم! اون عاشقه و پیشش نیست!اون عاشق منه! اینا مشخصات منه!نونا راست میگفت، ات واقعا عاشقمه! منم عاشقشم!
نتونستم جلو خودمو بگیرم وارد اتاق شدم!
[ات]با دیدن هان حرفامو قطع کردم! اون ...اون اینجا چیکار میکرد؟
+ه...هان؟!
[هان] مستقیم سمتش رفتم و در آغوش گرفتمش!
×جانم
اشکام جاری شده بودن!چقدر آرزوی دوباره بغل کردنشو داشتم! با تمام وجود تو بغلم فشردمش؛
+هق..ت..تو...خودتی؟
از بغلم جداش کردم و توی چند سانتی متری صورتش بهش زل زدم!
×نگام کن...خودمم!
[ات]باورم نمیشد! یاد خاطرات قشنگمون افتادم؛ اون اینجا چیکار میکرد؟ مگ بیمارستان نبود؟ مگ خودکشی نکرده بود؟ مگ با نونا و هیونجین قهر نبود؟ مگ ازم متنفر نبود؟ الان چرا بغلم کرد؟
[هان]چرا با خودت اینکارو کردی؟ ها؟
+م...من...نمیدونم!
×دیگ نمیزارم
مجدداً تو بغلم فشردمش!
[ات]بغلش بهم حس امنیت میداد! حس یه مکان گرم و آروم! یه حس قدیمی...ک انگار داره تازه میشه!
____________________
هیییی بلخره پارت جدیدددد
____________________
شرایط
لایک۹۰
#فیک
۱۹.۶k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.