صبح است و هوای سحری بوی تو دارد

صبح است و هوای سحری بویِ تو دارد
در خویش نشان گذر از کویِ تو دارد

خورشید شود خیره به چشمان خمارت
لبخند زنان، حُبّ نظر، سویِ تو دارد

دانی که چرا مست شود بلبل از این صبح
چون باد سحر، عطر خوش مویِ تو دارد

آن قوسِ کمانی که فلک خرّم از آن است
بی شک نظری، در خمِ ابرویِ تو دارد

بگشای تو چشمانِ خود ، این عاشق شیدا
در دل هوس بوسه از آن رویِ تو دارد

جواد نوری (آبان)
دیدگاه ها (۱)

دلتنگ که باشی، صدای خنده هایت بلندتر ولی بی روح است. دلتنگ ک...

جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بودعقل سرپیچیده بود از آن...

#دستدست خودم نیستبرق چشمانتکار دست دلم میدهد #سپکو جواد نوری...

دگر آن شبست امشب که ز پی سحر نداردمن و باز آن دعاها، که یکی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط