میشد میرفتم دکتر میگفتم آقای دکتر من زیادی همه چیزُ یادمه
میشد میرفتم دکتر میگفتم آقای دکتر من زیادی همه چیزُ یادمه؛
یادمه اولین بار که آستین اون پیرهن سرمه ایشو تا زدم براش آستین چپش تایِ دومش خراب شد،باز کردم دوباره تا زدم...
یا حتی یادمه اولین بار تو ترافیک بودیم ساعتم شیش و هفده دقیقه بود همچین سرشو آورد نزدیک گوشمو گفت دوستم داره بعدم یه بوس کاشت همونجا،کنارِ گوشم...
هنوز داغه جایِ بوسش و هنوز دوستت دارمش تو گوشمه...
برم بگم آقای دکتر آخه این چه مریضیه که من یادمه ساعت سه و نیم ِ شبِ فلان ماه فلان حرفو به من زد...
برم به دکتر بگم اصلا مگه میشه من خطای پیشونیشو هنوز یادم باشه،
ولی اون یه جور فراموش کرده باشه که منیو که یه روز میمرد براشو به جا نیاره...
برم یه دکتر بگم آقای دکتر فراموشی اون درمان داره میدونم بالاخره منو یادش میاد
یه روز که تو آیینه داره به لباش نگاه میکنه یادش میاد که با همین لبا چند تا بوسه کاشته رو دستای گندمیه دختری که دستبند طلایی صورتی دستشه،
ولی آقای دکتر تا وقتی یادش بیاد پاک ترین چشمای دنیا چشمای یه دختری بود که خنده هاش قسمِ راستش بود،
شما یه چیزی به من بده بخورم تا یکم کمتر یادم بمونه حرفای اون آدم فراموشکارُ...
یه چی بده بخورم که یادم بره اونی که قرار بود نره هیچ وقت خیلی زود قصدِ رفتن کرد....
یه چیزی به من بده بلکه تصویر اون چشمای لعنتیش از جلوی چشمام بره کنار یه لحظه...
_Mana-pikshen_
یادمه اولین بار که آستین اون پیرهن سرمه ایشو تا زدم براش آستین چپش تایِ دومش خراب شد،باز کردم دوباره تا زدم...
یا حتی یادمه اولین بار تو ترافیک بودیم ساعتم شیش و هفده دقیقه بود همچین سرشو آورد نزدیک گوشمو گفت دوستم داره بعدم یه بوس کاشت همونجا،کنارِ گوشم...
هنوز داغه جایِ بوسش و هنوز دوستت دارمش تو گوشمه...
برم بگم آقای دکتر آخه این چه مریضیه که من یادمه ساعت سه و نیم ِ شبِ فلان ماه فلان حرفو به من زد...
برم به دکتر بگم اصلا مگه میشه من خطای پیشونیشو هنوز یادم باشه،
ولی اون یه جور فراموش کرده باشه که منیو که یه روز میمرد براشو به جا نیاره...
برم یه دکتر بگم آقای دکتر فراموشی اون درمان داره میدونم بالاخره منو یادش میاد
یه روز که تو آیینه داره به لباش نگاه میکنه یادش میاد که با همین لبا چند تا بوسه کاشته رو دستای گندمیه دختری که دستبند طلایی صورتی دستشه،
ولی آقای دکتر تا وقتی یادش بیاد پاک ترین چشمای دنیا چشمای یه دختری بود که خنده هاش قسمِ راستش بود،
شما یه چیزی به من بده بخورم تا یکم کمتر یادم بمونه حرفای اون آدم فراموشکارُ...
یه چی بده بخورم که یادم بره اونی که قرار بود نره هیچ وقت خیلی زود قصدِ رفتن کرد....
یه چیزی به من بده بلکه تصویر اون چشمای لعنتیش از جلوی چشمام بره کنار یه لحظه...
_Mana-pikshen_
۶.۶k
۲۵ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.