زندگی یک چمدان است که می آوریش

زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش

خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم

گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است

قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش

قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم



#علیرضا_آذر
دیدگاه ها (۵)

همیشه پای یک چیز می لنگید مثلاً ... تو سبز دوست داشتی و من آ...

کلبه ای جنگلیویلایی ساحلی دوبلکسی آبییا آپارتمانی چهل و چند ...

به هر که می گویم "تو"به خودش میگیرد...چه ساده اند اینها...!ن...

فرقی نمی کند ؛شمال اروپا ، تــــــهران یا سانتامونیکا !همیشه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط