همیشه پای یک چیز می لنگید

همیشه پای یک چیز می لنگید 
مثلاً ... 
تو سبز دوست داشتی و من آبان را 
تو عزمت جزم بود برای رفتن ...
و من رسوخ شده ام میان یک ماندن، 
تو منطقت خوب بود 
و من شعرهایم 
تو اشک هایت از سر شوق بود 
و من به تلخی حالم می خندیدم
و آنقدر تفاوت بود میان ما ...
که سنگریزه شدند 
و افتادند زیر همان پایم 
که لنگ شده گویی ...
از ایست یک ناگهان رفتنت 

#حمید_جدیدی


"اگر از جانب معشوقه نباشد کششی
کوششِ عاشق بیچاره به جایی نرسد"
دیدگاه ها (۳)

کلبه ای جنگلیویلایی ساحلی دوبلکسی آبییا آپارتمانی چهل و چند ...

دل من گیر عزیزی ست که از خوبی هاشمجری ماه عسل در پی او میگرد...

زندگی یک چمدان است که می آوریشبار و بندیل سبک می کنی و می بر...

به هر که می گویم "تو"به خودش میگیرد...چه ساده اند اینها...!ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط