همیشه پای یک چیز می لنگید
همیشه پای یک چیز می لنگید
مثلاً ...
تو سبز دوست داشتی و من آبان را
تو عزمت جزم بود برای رفتن ...
و من رسوخ شده ام میان یک ماندن،
تو منطقت خوب بود
و من شعرهایم
تو اشک هایت از سر شوق بود
و من به تلخی حالم می خندیدم
و آنقدر تفاوت بود میان ما ...
که سنگریزه شدند
و افتادند زیر همان پایم
که لنگ شده گویی ...
از ایست یک ناگهان رفتنت
#حمید_جدیدی
"اگر از جانب معشوقه نباشد کششی
کوششِ عاشق بیچاره به جایی نرسد"
مثلاً ...
تو سبز دوست داشتی و من آبان را
تو عزمت جزم بود برای رفتن ...
و من رسوخ شده ام میان یک ماندن،
تو منطقت خوب بود
و من شعرهایم
تو اشک هایت از سر شوق بود
و من به تلخی حالم می خندیدم
و آنقدر تفاوت بود میان ما ...
که سنگریزه شدند
و افتادند زیر همان پایم
که لنگ شده گویی ...
از ایست یک ناگهان رفتنت
#حمید_جدیدی
"اگر از جانب معشوقه نباشد کششی
کوششِ عاشق بیچاره به جایی نرسد"
۳۸۹
۲۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.