قشنگترین عذاب من فصل دو پارت ۱۳
قشنگترین عذاب من فصل دو پارت ۱۳
ویو نویسنده
کمی بعد یکی از دستاش سمت ب.و.ت.ی برآمده اش رفت..
دست دیگش رو به حالت نوازش وار روی گودی کمرش میکشید و با اون دستش ب.و.ت.ی بزرگش رو فشار میداد.
تمام این حرکات براش به طرز عجیبی دلنشین و خوب بود. نمیتونست جلوی این کاراش رو بگیره ، چون خودش هم بدش نمیومد
چون این لمسا و این شخص رو با همه وجود میخواست
دستاش کم کم و با تردید دورش حلقه شد و فاصله رو به صفر رسوند.
سرش تو گردن خوش فرم و زیبای ته فرو رفت
دیگه نمیتونست مقاومت کنه.
باز هم شکستی جلوی این مرد !!
با همه ی خجالت و تردیدی که داشت لب هاش رو به پوستش رسوند و وقتی از کارش مطمئن شد آروم و با خجالت مکی از گردنش گرفت و تو خلسه رفت.
از شدت شوک لحظه ای لب هاش فاصله گرفت..
شرط میبست هیچوقت همچین طعمی تو زندگیش نچشیده بود.
حاضر بود تمام عمرش رو صرف تحلیل این مزه بی وصف بده...
فکری گذرا به مغزش خطور کرد. اگر گردنش به این شیرینی و خوش طعمی باشه... پس اون لب ها چه طعمی دارن
یه لحظه از فکرش خجالت کشید..
عطر گردنش رو بو کشید و حلقه دستاش رو محکم تر کرد.
ویو نویسنده
کمی بعد یکی از دستاش سمت ب.و.ت.ی برآمده اش رفت..
دست دیگش رو به حالت نوازش وار روی گودی کمرش میکشید و با اون دستش ب.و.ت.ی بزرگش رو فشار میداد.
تمام این حرکات براش به طرز عجیبی دلنشین و خوب بود. نمیتونست جلوی این کاراش رو بگیره ، چون خودش هم بدش نمیومد
چون این لمسا و این شخص رو با همه وجود میخواست
دستاش کم کم و با تردید دورش حلقه شد و فاصله رو به صفر رسوند.
سرش تو گردن خوش فرم و زیبای ته فرو رفت
دیگه نمیتونست مقاومت کنه.
باز هم شکستی جلوی این مرد !!
با همه ی خجالت و تردیدی که داشت لب هاش رو به پوستش رسوند و وقتی از کارش مطمئن شد آروم و با خجالت مکی از گردنش گرفت و تو خلسه رفت.
از شدت شوک لحظه ای لب هاش فاصله گرفت..
شرط میبست هیچوقت همچین طعمی تو زندگیش نچشیده بود.
حاضر بود تمام عمرش رو صرف تحلیل این مزه بی وصف بده...
فکری گذرا به مغزش خطور کرد. اگر گردنش به این شیرینی و خوش طعمی باشه... پس اون لب ها چه طعمی دارن
یه لحظه از فکرش خجالت کشید..
عطر گردنش رو بو کشید و حلقه دستاش رو محکم تر کرد.
۲.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.