hi

در دنیای اشتباه پارت ❺
نمیشه داشته باشی.. بنابراین اگر در مورد قدرت سوال کردن بگو قدرت هوا رو داشتم ولی یونگی ازم گرفتش.. فهمیدی؟اگر باهام کار داشتی مواقعی که نبودم یه نگهبان کنار دروایمسته میتونی ازش کمک بخوای .. و.. خب یه عذرخواهی بهت بدهکارم 🦋چرا؟ 🐱من تورو اوردم به این دنیا به اژدهام گفتم تورو از اون دنیا بیاره ومتاسفانه نمیتونی برگردی پیش خانوده ات.. متاسفم.. معذرت میخوام 🦋مهم نیست.. من خانواده ندارم.. اینجا حداقل جای خواب غذا دارم. 🐱یعنی چی؟ 🦋من تو پرورشگاه بزرگ شدم.. کسی رو نداشتم.. 🐱ها.. ببخشید سوال کردم.. چند سالته؟ 🦋۱۵سال🐱منم بیست سالمه.. میتونی یونگی صدام بزنی وقتی تنهاییم ولی وقتی جلوی دیگرانیم بهم بگو ارباب.. اوکی🦋حله.. لباس هایی که گفتی کجان؟ 🐱الان بهت میدم. ویو یونگی کمدم رو وا کردم چند وقت پیش ملکه یه لباس برام اورد با یه دختر که همین عنوان رو داشته باشه ولی گفتم لازم ندارم و لباسش تو اتاقم موند و ملکه گفت هروقت هرکی که اومد بده بهش ته کمدم بود خوشم نمیاد ازش.. چرا وقتی مال منه بدنش باید همه ببین.. وایسا؟ چی دارم میگم کجا این دختره مال منه به خودت بیا یونگی برگشتم سمتش و گفتم 🐱بیا.. ایناست🦋میگم.. یکم.. زیادی.. باز نیست؟ 🐱دیگه چاره ای نیست 🦋خیلی خب میرم تو حموم میپوشم 🐱باشه.. بیا. لباس رو ازم گرفت و قدم های اروم ل زم دور شد روی هم رفته خوشگله.. و مهربونه..ویو هانا پیرهن سفیدم رو دراوردم و اون رو تنم کردم ولی هرکاری کردم دستم به زیپ نرسید
به دور و برش نگاه کردم وان حموم مشکی بودو دورش نوار طلایی رنگی داشت دیواره ها همه تیره بودن و جنسشون از سنگ بود دستشور طلایی رنگ بود واقعا قشنگه اتاقش.. پیرهنم رو ورداشتم و رفتم بیرون یونگی رو تخت نشسته بود و داشت شمشیرش رو از خون تمیز میکرد.. اروم رفتم جلوش وایسادم بهم نگاه کرد چشم هاش خمار بود ولی احساسی نداشت 🐱اندازته؟🦋اره.. فقط.. دسته به زیپش نمیرسه.. میشه ببندی؟ 🐱باشه. برگشتم و یونگی از ور تختش بلند شد پیشته قرار گرفت موهام رو کنار زد و انداخت رو شونه ام روم زیپ رو گرفت و شروع کرد به بستن نفس های داغش.. دستای کشیده ازش روی گودی کمرم و موهای سیاهش وقتی خم میشه تا قدش بهم برسه و میخوره به شونه هام.. حس عجیبی رو توم بیدار میشه حس پرواز پروانه تو دلم 🐱تموم شد هانا/ به مراتب حس میکنم اسمم خیلی قشنگه.. 🦋ممنون.. ببینم.. قصد بی ادبی ندارم.. ولی کفشی چیزی دارم 🐱البته که داری.. من یادم رفت بهت بدمش بیا. از توی کمدش یه جفت کفش پاشنه بلند مشکی با دوری طلایی داد 🐱بیا کمکت کنم بپوشی. جلوی پام خم شد و مچ پای راستم رو گرفت 🐱شونه ام رو بگیر نیوفتی.دیتم رو به شونه اش رسوندم و شونه های اعضلانیش رو گرفتم
دیدگاه ها (۶)

hi

hi

hi

hi

پارت ۹۱

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط