عاشقی جرم قشنگیست گرفتارم کرد

عاشقی جرم قشنگیست گرفتارم کرد
خواب بودم که شبی عشق تو بیدارم کرد

آمدم گریه کنم تا تو نگاهم بکنی
چون ستاره به تماشای شب تارم کرد

آمدی خواب مرا از چه پریشان کردی
گفتی عاشق شده ام عشق تو بیمارم کرد

آمدی خانه ی ویرانه گلستان کردی
بوسه ای از لب تو شهره ی بازارم کرد

آمدی دل ببری؛ یا بخری؛ فهمیدم
وقت خواب آمدی و عطر تو شکارم کرد

خنده های نمکینت تو چه دانی که چه کرد
خشک بودم چو کویر لطف تو گلزارم کرد

تا تو را دیدم و دل را به تو دادم آنشب
مست بودم که به شب مهر تو  دلدارم کرد

چشممان خورد بهم پلک چو رقصید آنجا
نگه مست تو در دست صبا یارم کرد
دیدگاه ها (۴)

بگو که عاشقم هستی، دلم تکرار میخواهد برای باتو بودنها ، دلم ...

در خیالم با منی ، اما تو یار دیگریفصل سرد حال من ، اما بهار ...

جاده دلگیرست وقتی عشق همراهت نباشد دوستان باشند, اما یار دلخ...

بگو که عاشقم هستی، دلم تکرار میخواهد برای باتو بودنها ، دلم ...

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم🌸همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دا...

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم🌸همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دا...

عشق تلخ شیرین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط