همینکه خواست یقه ی لباسمو پایین بکشه و به گردنم دست بزنه
همینکه خواست یقهی لباسمو پایین بکشه و به گردنم دست بزنه دره کلاس باز شد و استاد مین اومدم داخل....خداروشکرکردم و جای دندون نیش روش هست....اگه ببینتش بدبخت میشم....همهبچه ها ساکت موندن و خوب به استاد مینگوش کردن...بعد از ۴۰ مین کلاسمون تموم شد و تایم استراحتمون بود....
بورام:از کلاس رفت بیرون...بقیه بچه ها همطبق معمپل از کلاس خارج شدن....فقط من مونده بودم و استاد مین......دیدم استاد مین از سره میزش بلند شد و دره کلاس رو بست و با کلید قفلش کرد...دروغ نگم واعقا ترسیدم...میخواست چیکار کنه...
ا.ت:ا...استاد...چ..چیشده؟
یونگی:نترس کاریت ندارم
....اومد پیش من که کنار میز وایساده بودم....شمت گردنم خم شد و دکمهی اوله لباسم که مانع ازاد بودنه گردنم میشد رو باز کرد...
ا.ت:چ..چیکار... حرفمو قطع کرد و انگشته اشارشو روی لبم گذاشت...
یونگی:هیششش ساکت بزار کارمو بکنم
....دستمالی از جیبش دراوردو بهش یکم الکل زد و بعد روی زخمه گردنم کشید...یکم سوخت که ناله ای از سره درد از دهنم خارج شد....
حمایتتاتون خیلی کمه😭😭😭
لایک:۲۰
بورام:از کلاس رفت بیرون...بقیه بچه ها همطبق معمپل از کلاس خارج شدن....فقط من مونده بودم و استاد مین......دیدم استاد مین از سره میزش بلند شد و دره کلاس رو بست و با کلید قفلش کرد...دروغ نگم واعقا ترسیدم...میخواست چیکار کنه...
ا.ت:ا...استاد...چ..چیشده؟
یونگی:نترس کاریت ندارم
....اومد پیش من که کنار میز وایساده بودم....شمت گردنم خم شد و دکمهی اوله لباسم که مانع ازاد بودنه گردنم میشد رو باز کرد...
ا.ت:چ..چیکار... حرفمو قطع کرد و انگشته اشارشو روی لبم گذاشت...
یونگی:هیششش ساکت بزار کارمو بکنم
....دستمالی از جیبش دراوردو بهش یکم الکل زد و بعد روی زخمه گردنم کشید...یکم سوخت که ناله ای از سره درد از دهنم خارج شد....
حمایتتاتون خیلی کمه😭😭😭
لایک:۲۰
۷.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.