باران خونP23 S2

از توی دفترش اومد بیرون و به سمت راه پله ها رفتیم و مثل فر فره 100طبقع رو با پای پیاده از پله ها اومد پایین
ا/ت: خسته نشدی؟
نامجون: شاید، انتخواب کن
ا/ت: چیو؟
نامجون:با چی بریم
ا/ت: ماشین نمیخواد یه اژانس بگیر من میرم الانم بزارم رو زمین
نامجون: خودم انتخواب میکنم...
ا/ت: بزارم زمینننننن داد میزنم شرکت بریزن رو سرت
نامجون: داد بزن میتونم یه کاری کنم هیچ کس حتی خودت صداتو نشنون جز من
ا/ت: دیوونه ای دیگه
نامجون: بشین بریم
------------------------------------------------------------------------------------------
ویو ا/ت

در ماشین رو باز کرد و نشستم تو ماشین خودشم نشست و حرکت کردیم
تو راه سکوتی بینمون برقرار بود که با دیدن یه داروخونه جیغ کشیدم
ا/ت:وایساااااا
نامجون: چه خبرته
ا/ت: میخوام برم داروخانه
نامجون: چی میخوای خودم میرم میگیرم تو فرار میکنی
ا/ت: کار خودمه تو نمیدونی چیه
نامجون: من دانشی که دارم از سازنده خود دارو ها هم بیشتر، بگو چی میخوای؟
ا/ت:آلبوترول
نامجون: جدی داری میگی دیگه!
ا/ت: نفسم بالا نمیاد یدونه آلبوترول بگیری ضرری ایجاد میکنه؟
نامجون: نه بشین تو ماشین میگیرم میارم{سرد و نگران}

از ماشین پیاده شد و رفت منم تو ماشین به وسایل کرم میریختم که داشبورد رو باز کردم و یه ورقه دیدم که اسم بابام روش نوشته شده بود انگار یه نامه بود خواستم بازش کنم که نامجون در ماشین و باز کرد و سریع به همون حالت اول برگشتم
نامجون: بیا ؛ فقط زیاد ازش استفاده نکن فقط در شرایط ضروری
ا/ت: ممنون
نامجون: ا/ت تو... سرطان داری؟
ا/ت: چجور سرطانی؟
نامجون: چمیدونم سرطانی مث ریه یا قلب که باعث میشه نفست بگیره
ا/ت: نه سرطان ندارم
نامجون: پس چرا آلبوترول میخواستی و نفستم توی شرکت گرفت؟
ا/ت: بعدا بهت میگم
نامجون: همین الان بگو
ا/ت: آسم دارم
نامجون:!!!!
ا/ت:....
نامجون: چند ساله؟
ا/ت: خیلی وقته دارم ولی اینقدر جدی نبوده یه 5 سالی میشه
نامجون: 5 سال پیش ؟ تو با من ازدواج کرده بودی و باید بهم میگفتی
ا/ت: میگم که جدی نبود
نامجون: راه درمانشو بهت گفتن؟
ا/ت: به مرور زمان با کمتر شدن هیجان و استرس خوب میشم
نامجون: منو میبخشی؟
ا/ت: من بخشیدمت 2 ساله
نامجون: میخوام دوباره برگردم به قدیم من و تو و جونگهو باهم توی یه خونه
ا/ت:...
دیدگاه ها (۱۱)

باران خونP24 S2

عشق ممنوعه{معرفی}

...i don't have idea

استوری درخواستی#

پارت ۵ فیک مرز خون و عشق

چند پارتی نامجوندرخواستیپارت ۲ببخشید به خاطر چند روز تاخیر🫶ا...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط