چشم هایت من ودنیای مرا ریخت به هم!
چشم هایت من ودنیای مرا ریخت به هم!
کل اضلاع و زوایای مرا ریخت به هم!
نیمه شب رد نگاهت به خیالم پیچید
خواب بودم، شب و رویای مرا ربخت به هم!
شرط کردم نسپارم به کسی دل پس از این
برق چشمت اگر _ امای مرا ریخت به هم!
سرشب تا به سحر مشق تَهَجُّد کردم
خط چشمان تو فردای مرا ریخت به هم!
رازقی های دلم پرپر لبخند تو شد
غمزه هایت دل شیدای مرا ریخت به هم!
زلف وا کردی و گیسوی پریشان در باد
ناگهان نظم غزل های مرا ریخت به هم!
"خیسم" از نم نم "باران" نگاهت امشب!
دوری ات خلوت تنهای مرا ریخت به هم!
کل اضلاع و زوایای مرا ریخت به هم!
نیمه شب رد نگاهت به خیالم پیچید
خواب بودم، شب و رویای مرا ربخت به هم!
شرط کردم نسپارم به کسی دل پس از این
برق چشمت اگر _ امای مرا ریخت به هم!
سرشب تا به سحر مشق تَهَجُّد کردم
خط چشمان تو فردای مرا ریخت به هم!
رازقی های دلم پرپر لبخند تو شد
غمزه هایت دل شیدای مرا ریخت به هم!
زلف وا کردی و گیسوی پریشان در باد
ناگهان نظم غزل های مرا ریخت به هم!
"خیسم" از نم نم "باران" نگاهت امشب!
دوری ات خلوت تنهای مرا ریخت به هم!
۷.۳k
۲۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.