بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطره ای از #شهید_بابایی
شهیدعباس بابایی، رمز موفقیت خود را در دوره خلبانی در کشور آمریکا، توجه داشتن به نماز اول وقت می داند و می گوید:
«دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود ولی به خاطر گزارش هایی که در پرونده خدمتی ام درج شده بود تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا سر انجام روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود احضار شدم. به اتاقش رفتم. از من خواست که بنشینم.پروندهام در جلوی او روی میز باز بود. او آخرین فردی بود که میبایست نسبت به قبول یا ردشدن من اظهار نظر میکرد. او پرسشهایی کرد که پاسخش را دادم. از سوالهای او پیدا بود که نظر خوشی به من ندارد. احساس میکردم که رنج دوساله من در حال نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم . در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد .شخصی از او خواست تا برای انجام کاری به بیرون برود. با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، دیدم وقت نماز ظهر است. با خود گفتم: ای کاش اینجا نبودم و میتوانستم نمازم را #اول_وقت بخوانم.
گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. ان شاالله تا نمازم تمام شود او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامه را که در آنجا بود به زمین انداختم و مشغول خواندن نماز شدم . درحال خواندن نماز بودم که ژنرال وارد شد. باترس و وحشت، #نماز را ادامه داده و تمام کردم، وقتی میخواستم روی صندلی بنشینم از ژنرال عذرخواهی کردم. او نگاه معنی داری به من کرد و گفت چه میکردی؟ گفتم: #عبادت میکردم. گفت: بیش تر توضیح بده!
گفتم: در #دین ما دستور بر این است که در ساعتهای معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت، زمان آن فرا رسیده بود من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این #واجب دینی را انجام دادم . ژنرال سری تکان داد و گفت: همه مطالبی که در پرونده تو آمده مثل اینکه راجع همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد و گویا از #صداقت من خوشش آمد. با چهرهای بَشاش خود نویسی را از جیبش در آورد و پرونده ام را امضا کرد .سپس با حالت احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت:به شما تبریک میگویم شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این #نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود دو رکعت #نماز شکر به جا آوردم.»
١٩ بهمن، روز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران رو گرامی میداریم...
http://line.me/ti/p/%40yck0500m
https://telegram.me/shahidan313gomnam
#شهدا
خاطره ای از #شهید_بابایی
شهیدعباس بابایی، رمز موفقیت خود را در دوره خلبانی در کشور آمریکا، توجه داشتن به نماز اول وقت می داند و می گوید:
«دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود ولی به خاطر گزارش هایی که در پرونده خدمتی ام درج شده بود تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا سر انجام روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود احضار شدم. به اتاقش رفتم. از من خواست که بنشینم.پروندهام در جلوی او روی میز باز بود. او آخرین فردی بود که میبایست نسبت به قبول یا ردشدن من اظهار نظر میکرد. او پرسشهایی کرد که پاسخش را دادم. از سوالهای او پیدا بود که نظر خوشی به من ندارد. احساس میکردم که رنج دوساله من در حال نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم . در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد .شخصی از او خواست تا برای انجام کاری به بیرون برود. با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، دیدم وقت نماز ظهر است. با خود گفتم: ای کاش اینجا نبودم و میتوانستم نمازم را #اول_وقت بخوانم.
گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. ان شاالله تا نمازم تمام شود او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامه را که در آنجا بود به زمین انداختم و مشغول خواندن نماز شدم . درحال خواندن نماز بودم که ژنرال وارد شد. باترس و وحشت، #نماز را ادامه داده و تمام کردم، وقتی میخواستم روی صندلی بنشینم از ژنرال عذرخواهی کردم. او نگاه معنی داری به من کرد و گفت چه میکردی؟ گفتم: #عبادت میکردم. گفت: بیش تر توضیح بده!
گفتم: در #دین ما دستور بر این است که در ساعتهای معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت، زمان آن فرا رسیده بود من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این #واجب دینی را انجام دادم . ژنرال سری تکان داد و گفت: همه مطالبی که در پرونده تو آمده مثل اینکه راجع همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد و گویا از #صداقت من خوشش آمد. با چهرهای بَشاش خود نویسی را از جیبش در آورد و پرونده ام را امضا کرد .سپس با حالت احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت:به شما تبریک میگویم شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این #نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود دو رکعت #نماز شکر به جا آوردم.»
١٩ بهمن، روز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران رو گرامی میداریم...
http://line.me/ti/p/%40yck0500m
https://telegram.me/shahidan313gomnam
#شهدا
۹۶۸
۲۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.