سلام ema عزیز

سلام ema عزیز
روز 350

ما انسانها
موجودات جالبی هستیم
کسی را در زمین ذهنمان زیر خروار خروار خاطره دفن کرده ایم
انتظار فراموشی داریم
غافل از آنکه
لحظه ای
با آهنگی
با نگاهی
با چراغ قرمزی
با لبخندی
با طعمی
با سکوت تمام نشدن شبانه ای
با فال حافظی
با تمام نبودن هایی که او بوده
جان میگیرد و باز ما را در باتلاق خودش آرام آرام فرو میبرد
کسی احوال ما را میپرسد ، چیزی شده
فریاد سکوتمان نمایان میشود
نه چطور مگه
انکار های تکراری ....
این گونه میشود که ما غمگین میشویم
کاش یک نفر شبیه تو باشد ، بیاید
اینبار برای همیشه خانه دلم را گردگیری کند
از نو گلی در گلدان بکارد و تمام حواسش به زمستان نگاهم باشد
دستم را بگیرد در پاییز و زاینده رود را با من قدم بزند
کاش یک نفر ، خود تو باشد که باز می آید ... .
بیا دیگر لحظه ها  بی تو اعذاب آور میشود و این تنهایی هر روز جولان میدهد .
بیا
«دست نوشته های ذهن یک دیوانه»
دیدگاه ها (۷)

سلام ema عزیزروز 349دلم برایت تنگ میشود دستم جایی بند نیست خ...

سلام ema عزیز روز 348دلم برایت تنگ میشود زودتر بیا من طاقت آ...

در قرنطینه ام ... اما هنوز فرصت دارم ببینم ، بخوانم ، برقصم ...

من از این صبح های تکراری بی تو بیزارم ... .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط