سیلام .
سیلام .
موضوع امروز خیلی ناجوره جنبه داره نگاه کنن بکیدم تا نوشتمش
جنی :یونا مامان
یونا :بله مامانی
جنی :برو به بابات بگو بیاد غذا
یونا 13 سالشه
یونا :باباتتت
جنی :عه چی بگم بابام خوبه جلو نو بگم عشقم تو نبودی لال نبودم خودم میگفتم
یونا :پوووف بابااااا
فلیکس (بابا یونا دیگه ) : بله دخترم
یونا :ببا ناهاررر
فلیکس :ررر رو نکش
یونا :باش تو بیا
فلیکس اومد
فلیکس:عشقم چرا صدام نکرد
یونا :باباااا مگه من چمه که عشقتتت صدات کنه
فلیکس :(نیشخند )
جنی :بابا فلیکس ملو بچه بگم عشقم بیا ای نبود میگفتم لال که نبودم
فلیکس: خدا نکنه
)چه خانواده شادی (
جنی :فلیکس !
فلیکس :بله
جنی :ی چیزی بگم
فلیکس :بگو
جنی ی جعبه کادو داد
جنی :ای واس توعه
فلیکس :عشقم این واسه چیه تولدمه نمیدونم واییی نکنه ولینتاینه یا سالگرد ازدواجمونههه !؟
جنی:نه بابا تو بازش کن
ناشناس:شما ذوق مرگ نشید جنی حاملس از همون دستگاه ها که ی خطه میزاره میگن طرف حاملس 😆 فلیکس درسو باز میکنه
فلیکس ....!!!!!!!!ا .. اا ..یی ن چیهههه
جنی :حاملم !💞
ناشناس:دیگه فلیکس جنی رو بغل میکنه میپرخونه و ازین رمانتیک بازیا دیگه
یونا :جییییییییییییغ ... چند ماهشه
جنی :6
پرش مکانی به خونه ایو
اونوو :خونش اینجاس ! چه باحاله
ایو درو وا میکنه
ایو:سلام مای اوپااااا
اونوو :های پاگی
شروع اسمات
(ایو گردن اونوو رو میگیره اونوو دستشو میکنه زیر لباس ایو و دستشو از تو سو/تین ایو رد میکنه و ماساژ میده و ایو دور خودش میپیچه و بعد درو میبندن مرن داخل ایو میگه اوپا بیا شام اونوو میگه الان که ساعت شسشه بزا میخوریم حالا ولی ایو اسرار کرد و شام خوردن بعد اون وو به ایو گف :چاگی پریودی ؟ ایو گف نه خدارو شکر تموم شد دیروز اون وو گف امشب سختت باشه و ایو خنده شیطانی کرد و گف نه سخت توعه
اون وو تعمب کرد ایو بلند شد و دست اونوو رو گرف بردش تو اتاق قبل از اینکه ایو حرفی بزنه اون ووایو رو پرت کرد رو تخت خودشو هم پرت کرد رو ایو و دست کرد زیر شلوار ایو و ماساژ داد بعد ایو لباسای اونوو رو دراورد و بعد لباسای خودش اون وو حمله کرد به ایو و لبشو کبوند رو لب ایو و اروم بوسید ایو کاری نکرد و اونوو رفت سراغ سیته های ایو و انقدر محکم میمکید که انگار داشت خون میومد و بعد پاهای ایو رو باز کرد و باهم سکس کردن اون شب ایو رو اون وو رفت و اون وو دستشو کرد تو اون جای ایو و لب دادن و گرفتن
موضوع امروز خیلی ناجوره جنبه داره نگاه کنن بکیدم تا نوشتمش
جنی :یونا مامان
یونا :بله مامانی
جنی :برو به بابات بگو بیاد غذا
یونا 13 سالشه
یونا :باباتتت
جنی :عه چی بگم بابام خوبه جلو نو بگم عشقم تو نبودی لال نبودم خودم میگفتم
یونا :پوووف بابااااا
فلیکس (بابا یونا دیگه ) : بله دخترم
یونا :ببا ناهاررر
فلیکس :ررر رو نکش
یونا :باش تو بیا
فلیکس اومد
فلیکس:عشقم چرا صدام نکرد
یونا :باباااا مگه من چمه که عشقتتت صدات کنه
فلیکس :(نیشخند )
جنی :بابا فلیکس ملو بچه بگم عشقم بیا ای نبود میگفتم لال که نبودم
فلیکس: خدا نکنه
)چه خانواده شادی (
جنی :فلیکس !
فلیکس :بله
جنی :ی چیزی بگم
فلیکس :بگو
جنی ی جعبه کادو داد
جنی :ای واس توعه
فلیکس :عشقم این واسه چیه تولدمه نمیدونم واییی نکنه ولینتاینه یا سالگرد ازدواجمونههه !؟
جنی:نه بابا تو بازش کن
ناشناس:شما ذوق مرگ نشید جنی حاملس از همون دستگاه ها که ی خطه میزاره میگن طرف حاملس 😆 فلیکس درسو باز میکنه
فلیکس ....!!!!!!!!ا .. اا ..یی ن چیهههه
جنی :حاملم !💞
ناشناس:دیگه فلیکس جنی رو بغل میکنه میپرخونه و ازین رمانتیک بازیا دیگه
یونا :جییییییییییییغ ... چند ماهشه
جنی :6
پرش مکانی به خونه ایو
اونوو :خونش اینجاس ! چه باحاله
ایو درو وا میکنه
ایو:سلام مای اوپااااا
اونوو :های پاگی
شروع اسمات
(ایو گردن اونوو رو میگیره اونوو دستشو میکنه زیر لباس ایو و دستشو از تو سو/تین ایو رد میکنه و ماساژ میده و ایو دور خودش میپیچه و بعد درو میبندن مرن داخل ایو میگه اوپا بیا شام اونوو میگه الان که ساعت شسشه بزا میخوریم حالا ولی ایو اسرار کرد و شام خوردن بعد اون وو به ایو گف :چاگی پریودی ؟ ایو گف نه خدارو شکر تموم شد دیروز اون وو گف امشب سختت باشه و ایو خنده شیطانی کرد و گف نه سخت توعه
اون وو تعمب کرد ایو بلند شد و دست اونوو رو گرف بردش تو اتاق قبل از اینکه ایو حرفی بزنه اون ووایو رو پرت کرد رو تخت خودشو هم پرت کرد رو ایو و دست کرد زیر شلوار ایو و ماساژ داد بعد ایو لباسای اونوو رو دراورد و بعد لباسای خودش اون وو حمله کرد به ایو و لبشو کبوند رو لب ایو و اروم بوسید ایو کاری نکرد و اونوو رفت سراغ سیته های ایو و انقدر محکم میمکید که انگار داشت خون میومد و بعد پاهای ایو رو باز کرد و باهم سکس کردن اون شب ایو رو اون وو رفت و اون وو دستشو کرد تو اون جای ایو و لب دادن و گرفتن
۱۴.۳k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.