چند پارتی تهیونگـــ1
وقتی مریضی و اونم مریض کردی و... 😂🐯🛌
Part❶
تهیونگ با کلافگی مشغول درست کردن سوپ برای جینا بود..تو این مدت که مریض شده بود پدر تهیونگو در آورده بود! هم خودش کلافه شده بود هم تهیونگ..جینا به خاطر اینکه با لباس نازک تو بارون بوده بود به شدت مریض شده بود و حالش بد بود..تهیونگ اونو پیش دوتا دکتر برد و چندتا دارو هر روز بهش میداد..به خاطر این خانم اون چهار روزه که نرفته سر کار!
تهیونگ کمی از اون سوپ رو توی ظرف ریخت و توی سینی دوتا قرص و یه شربت هم گذاشت و پیش جینا رفت..جینا روی مبل دراز کشیده بود و یه بخاری کوچیک ولی گرمم که با برق کار میکرد جلوش روشن بود..تهیونگ پیشش نشست
تهیونگ:جینا؟ عزیزم بلند شو و اینارو بخور
جینا:اینا چیه؟(بی حال)
تهیونگ:داروهات و غذا
جینا نشست کنار تهیونگ..با دیدن سوپ تعجب کرد
جینا:تهیونگ تو عم شدی مامانم؟؟ به سوپ میگی غذا؟؟=/
تهیونگ:عزیزم فعلا اینو بخور و حرف نزن تا برم برات یه چیز دیگه هم درست کنم..
جینا با کلافگی سرشو رو مبل تکیه داد و غر زد
جینا:تهیونگاااا من از سوپ متنفرمممممم
تهیونگ:اگه نخوریش خوب نمیشی! دکترت گفته باید مایعات بخوری!
جینا:آخه مایعات چرا سوپپ
تهیونگ:جینا غر نزن نگران نباش بد نی
جینا:نمیخواممم
تهیونگ:جینا خواهش میکنم..همینجوریشم خستم کردی اگه به حرفم گوش میکردی الان اینجوری نمیشدی..حالا هم بخور و لجبازی نکن!
جینا:ایشش
جینا به زور از اون سوپ خورد و تهیونگ به بدبختی داروهاشو داد
تهیونگ:آفریننن بلاخره خوردیی
جینا:این شربته مزه سگگگگ میدهههه هقققق
تهیونگ: ولی خوبت میکنه عزیز دلم..
تو همین موقع یهو کل برقا رفت و جینا حواسش نبود که مریضه و با جیغ پرید بغل تهیونگ..تهیونگ نور گوشیشو گرفت رو جینا و با دیدن صورت کیوت ترسوش خنده ی کوچیکی کرد و لبشو بوسید
جینا:هیییییی نکنه میخواد مریض بشیییی
تهیونگ:آخه خیلی کیوت شده بودی:)
جینا:چرا برقا رفتت
تهیونگ:نمیدونم نترس الان میاد..
تهیونگ محکم جینارو به خودش فشرد و لپشو بوسید
جینا:میخوای مریض شیییی
تهیونگ:نترس چیزیم نمیشهه
تهیونگ پتو رو برداشت و دور جینا کشید..
تهیونگ:بیا بریم بخوابیم فک نمیکنم برقا حالا حالاها بیا...
تا خواست بقیه حرفشو بزنه دید که جینا عین دختر کوچولو ها خوابش برده..لبخند کوچیکی زد و سرشو بوسید و اونو به طرف اتاق برد ولی حواسش بود که نخوره زمین..روی تخت گذاشتش و دوتا پتو کشید رو خودش و اون ..هرچند که جینا هیچوقت دلش نمیخواست وقتی مریضه تهیونگ بغلش کنه!
《شبت بخیر جینای من!》
این پارت و نانسی نوشتع ⃢☺︎
پیج نانسی: @jin_fake
پیج آر اِن: @kim_rn
Part❶
تهیونگ با کلافگی مشغول درست کردن سوپ برای جینا بود..تو این مدت که مریض شده بود پدر تهیونگو در آورده بود! هم خودش کلافه شده بود هم تهیونگ..جینا به خاطر اینکه با لباس نازک تو بارون بوده بود به شدت مریض شده بود و حالش بد بود..تهیونگ اونو پیش دوتا دکتر برد و چندتا دارو هر روز بهش میداد..به خاطر این خانم اون چهار روزه که نرفته سر کار!
تهیونگ کمی از اون سوپ رو توی ظرف ریخت و توی سینی دوتا قرص و یه شربت هم گذاشت و پیش جینا رفت..جینا روی مبل دراز کشیده بود و یه بخاری کوچیک ولی گرمم که با برق کار میکرد جلوش روشن بود..تهیونگ پیشش نشست
تهیونگ:جینا؟ عزیزم بلند شو و اینارو بخور
جینا:اینا چیه؟(بی حال)
تهیونگ:داروهات و غذا
جینا نشست کنار تهیونگ..با دیدن سوپ تعجب کرد
جینا:تهیونگ تو عم شدی مامانم؟؟ به سوپ میگی غذا؟؟=/
تهیونگ:عزیزم فعلا اینو بخور و حرف نزن تا برم برات یه چیز دیگه هم درست کنم..
جینا با کلافگی سرشو رو مبل تکیه داد و غر زد
جینا:تهیونگاااا من از سوپ متنفرمممممم
تهیونگ:اگه نخوریش خوب نمیشی! دکترت گفته باید مایعات بخوری!
جینا:آخه مایعات چرا سوپپ
تهیونگ:جینا غر نزن نگران نباش بد نی
جینا:نمیخواممم
تهیونگ:جینا خواهش میکنم..همینجوریشم خستم کردی اگه به حرفم گوش میکردی الان اینجوری نمیشدی..حالا هم بخور و لجبازی نکن!
جینا:ایشش
جینا به زور از اون سوپ خورد و تهیونگ به بدبختی داروهاشو داد
تهیونگ:آفریننن بلاخره خوردیی
جینا:این شربته مزه سگگگگ میدهههه هقققق
تهیونگ: ولی خوبت میکنه عزیز دلم..
تو همین موقع یهو کل برقا رفت و جینا حواسش نبود که مریضه و با جیغ پرید بغل تهیونگ..تهیونگ نور گوشیشو گرفت رو جینا و با دیدن صورت کیوت ترسوش خنده ی کوچیکی کرد و لبشو بوسید
جینا:هیییییی نکنه میخواد مریض بشیییی
تهیونگ:آخه خیلی کیوت شده بودی:)
جینا:چرا برقا رفتت
تهیونگ:نمیدونم نترس الان میاد..
تهیونگ محکم جینارو به خودش فشرد و لپشو بوسید
جینا:میخوای مریض شیییی
تهیونگ:نترس چیزیم نمیشهه
تهیونگ پتو رو برداشت و دور جینا کشید..
تهیونگ:بیا بریم بخوابیم فک نمیکنم برقا حالا حالاها بیا...
تا خواست بقیه حرفشو بزنه دید که جینا عین دختر کوچولو ها خوابش برده..لبخند کوچیکی زد و سرشو بوسید و اونو به طرف اتاق برد ولی حواسش بود که نخوره زمین..روی تخت گذاشتش و دوتا پتو کشید رو خودش و اون ..هرچند که جینا هیچوقت دلش نمیخواست وقتی مریضه تهیونگ بغلش کنه!
《شبت بخیر جینای من!》
این پارت و نانسی نوشتع ⃢☺︎
پیج نانسی: @jin_fake
پیج آر اِن: @kim_rn
۲۵.۳k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.