رمان
#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۱۰
ته این:عاشقشم برا همین میخوام یک پلیس باشم
سوهی:پس آماده باش که میخوام هیجان واقعی رو باهم تجربه کنیم
ته این:وای خدای من عالیه ولی چجوری؟
سوهی:یک نقشه ای تو سرمه...دستمو سمتش دراز کردم و گفتم:پایه ای حتی اگه خطرناک باشه
ته این:منکه تا اینجاشو اومدم صد در صد پایم!
سوهی:پس اول بریم پیش گرگ هدنساممون!
ته این:گرگ هندسام!؟
سوهی:افسر کیم سوکجین
ته این:اها
سوهی:بلند شدیم و از اتاق بازجویی خارج شدیم و رفتیم پیش جین:سلام گرگ هندسامم
صندلی رو کشیدم و نشستم
جین:نه به اعصاب خط خطی یکم پیشت نه به آرامش الانت،خدا بخیر بگذرونه،جیشده؟
سوهی:یااااا جین قشنگ گوش کن چی برات دارم
همه ی ماجرایی که ته این برام تعریف کرد رو براش تعریف کردم
جین:اوه چه داستانی کیدرامای خوبی میشد
ته این:زندگی بقیه کیدراما میسازی؟واقعا زشته
جین:هوی پسر...اره میسازم هه
سوهی:خب خب میخوام نقشه ای که تو ذهنمه رو براتون بگم
جین:وای دلتنگ فیلم اکشن شده بودم
سوهی:منم همینطور،خب خوب گوش کنید نقشه ی ما اینطوره که ته این میره پیش دستیار قاتله و بهش میگه که ما همه ی ماجرا رو فهمیدیم و قراره ۴روز دیگه ساعت ۸ شب بهش توی گاراژ خودش حمله کنیم،باید خودشو آماده کنه و ی نقشه بکشه که ما رو سرکوب کنه
از این ور ما تیم ویژه امونو آماده میکنیم و حدود ۲۰یا۲۵ پلیس رو اطراف اون گاراژ میزاریم و تیم ویژه و من و تو و نامجون ساعت ۶ عصر که دارن برای حمله ی ما آماده میشن حمله میکنیم و ته این با استفاده از لپ تابی که بهش میدم از مرکز پلیس همه چی رو نگاه میکنه و ضبط میکنه
ما که به اونجا حمله کردیم همه رو زخمی میکنیم ولی نمیکشیم مخصوصا دستیار قاتله چون باید همه ر شکنجه کنیم و از زیر زبونشون حرف بکشیم
چندتا پلیس رو همه داخل ساختمون های اطراف گاراژ میزاریم و بهشون اسلحه های حاوی دوربین میدیم تا از اونجا مارو حمایت کنن و با استفاده از گوشی هایی که توی گوشمون میزاریم باهم در ارتباط میمونیم
همچنین با ماشین های شخصی و لباس های شخصی که روپوش ضد گلوله دارن میریم
خوبه؟چیزی کم نیست؟
جین:عالیه ولی تیم ویژه رو کی خبر میکنی؟
سوهی:الان
جین و نامجون باهم:چیییی؟
سوهی:من میرم ته این اگه لحظه ای فرار یا خیانت به ما به فکرت زد فاتحه رو بخون چون فرصت طلایی که بهت دادم رو دوباره تو زندگیت پیدا نمیکنی
من الان میرم کار دارم فعلا
من رفتم و اونها رو سر درگم ول کردم و همونطور که رانندگی میکردم شماره ی ببر جذاب رو گرفتم
تهیونگ:چه اتفاق بزرگی اوفتاده که ملکه ی اکشن افتخار داده و به ما زنگ زده؟
سوهی:بزرگش نکن کیم
تهیونگ:والا یهو زنگ زدی بعد چند وقت حق دارم اینطور بگم،چخبر چطوری؟
سوهی:خوبم تو خوبی،خبرهای زیادی دارم
تهیونگ:الانکه اینطور گفتی عالی شدم،چه خبرهایی؟چیشده؟
سوهی:بیا کافه ی همیشگی تا برات تعریف کنم
تهیونگ:۵ دقیقه دیگه اونجام
سوهی:خدافظ
قطع کردم و سرعتم بیشتر کردم و به سمت کافه ی همیشگی که همیشه تیممون اونجا جمع میشه رفتم...
#اسمان_شب
#BTS
#part:۱۰
ته این:عاشقشم برا همین میخوام یک پلیس باشم
سوهی:پس آماده باش که میخوام هیجان واقعی رو باهم تجربه کنیم
ته این:وای خدای من عالیه ولی چجوری؟
سوهی:یک نقشه ای تو سرمه...دستمو سمتش دراز کردم و گفتم:پایه ای حتی اگه خطرناک باشه
ته این:منکه تا اینجاشو اومدم صد در صد پایم!
سوهی:پس اول بریم پیش گرگ هدنساممون!
ته این:گرگ هندسام!؟
سوهی:افسر کیم سوکجین
ته این:اها
سوهی:بلند شدیم و از اتاق بازجویی خارج شدیم و رفتیم پیش جین:سلام گرگ هندسامم
صندلی رو کشیدم و نشستم
جین:نه به اعصاب خط خطی یکم پیشت نه به آرامش الانت،خدا بخیر بگذرونه،جیشده؟
سوهی:یااااا جین قشنگ گوش کن چی برات دارم
همه ی ماجرایی که ته این برام تعریف کرد رو براش تعریف کردم
جین:اوه چه داستانی کیدرامای خوبی میشد
ته این:زندگی بقیه کیدراما میسازی؟واقعا زشته
جین:هوی پسر...اره میسازم هه
سوهی:خب خب میخوام نقشه ای که تو ذهنمه رو براتون بگم
جین:وای دلتنگ فیلم اکشن شده بودم
سوهی:منم همینطور،خب خوب گوش کنید نقشه ی ما اینطوره که ته این میره پیش دستیار قاتله و بهش میگه که ما همه ی ماجرا رو فهمیدیم و قراره ۴روز دیگه ساعت ۸ شب بهش توی گاراژ خودش حمله کنیم،باید خودشو آماده کنه و ی نقشه بکشه که ما رو سرکوب کنه
از این ور ما تیم ویژه امونو آماده میکنیم و حدود ۲۰یا۲۵ پلیس رو اطراف اون گاراژ میزاریم و تیم ویژه و من و تو و نامجون ساعت ۶ عصر که دارن برای حمله ی ما آماده میشن حمله میکنیم و ته این با استفاده از لپ تابی که بهش میدم از مرکز پلیس همه چی رو نگاه میکنه و ضبط میکنه
ما که به اونجا حمله کردیم همه رو زخمی میکنیم ولی نمیکشیم مخصوصا دستیار قاتله چون باید همه ر شکنجه کنیم و از زیر زبونشون حرف بکشیم
چندتا پلیس رو همه داخل ساختمون های اطراف گاراژ میزاریم و بهشون اسلحه های حاوی دوربین میدیم تا از اونجا مارو حمایت کنن و با استفاده از گوشی هایی که توی گوشمون میزاریم باهم در ارتباط میمونیم
همچنین با ماشین های شخصی و لباس های شخصی که روپوش ضد گلوله دارن میریم
خوبه؟چیزی کم نیست؟
جین:عالیه ولی تیم ویژه رو کی خبر میکنی؟
سوهی:الان
جین و نامجون باهم:چیییی؟
سوهی:من میرم ته این اگه لحظه ای فرار یا خیانت به ما به فکرت زد فاتحه رو بخون چون فرصت طلایی که بهت دادم رو دوباره تو زندگیت پیدا نمیکنی
من الان میرم کار دارم فعلا
من رفتم و اونها رو سر درگم ول کردم و همونطور که رانندگی میکردم شماره ی ببر جذاب رو گرفتم
تهیونگ:چه اتفاق بزرگی اوفتاده که ملکه ی اکشن افتخار داده و به ما زنگ زده؟
سوهی:بزرگش نکن کیم
تهیونگ:والا یهو زنگ زدی بعد چند وقت حق دارم اینطور بگم،چخبر چطوری؟
سوهی:خوبم تو خوبی،خبرهای زیادی دارم
تهیونگ:الانکه اینطور گفتی عالی شدم،چه خبرهایی؟چیشده؟
سوهی:بیا کافه ی همیشگی تا برات تعریف کنم
تهیونگ:۵ دقیقه دیگه اونجام
سوهی:خدافظ
قطع کردم و سرعتم بیشتر کردم و به سمت کافه ی همیشگی که همیشه تیممون اونجا جمع میشه رفتم...
۴.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.