شب پر از درد و دلم پر ز غم و بر بادم

...
شب پر از درد و دلـم پر ز غم و بر بادم
ای که با مجمر عشـق تـو پـر از فـریادم
بیش از این ناز مکن غمزه‌کنی می‌میرم
از شرر سوخته در عشقم و خود بیدادم
توهمه عطر گل یاسی ومن در تب عشق
شـده کمرنگ دلـم غم زده چون فرهادم
گرچه شب‌سرد و‌ دلم‌سرد تنم می‌سوزد
تب دوری اسـت چنین‌سوخته از بنیادم
بین انبـوه نگاهی که میان من و توست
چشم شب گم شد و در دام دلت افتادم
بی‌تو وخاطره‌ها شعر شبم بارانی است
من پر از اشـک و تبم کـاش کنی امدادم
نقش‌تو درهمه‌جاهست‌ولی اینجا نیست
چون‌خدایی‌که پر از عشقی ومن الحادم
من ظلـمت زده گمـراه شـدم در شـب تو
به هـوس کشته لـبان تو مخـوان شیادم
گرچه‌سرگشته وآشفته‌ام از غربت و‌درد
مانـده‌ام بر سـر میـعاد چـه کنی ایـرادم
بـه طرب گـشته گرفتـار گل روی تـو دل
من‌که خود بند توام پس تو‌مشو صیادم
عاجـزم بیـش مرنجان دل سـودایی مـن
من که مهـمان تـوام از چه دهی بر بادم
به خـدا بی تـو شبم کـاش نبـاشم فـردا
تا در آغوش تو جان مـی‌دهم ای جلادم
دل به‌تو داده «ندا» و به‌غمت می‌سوزد
باز داغ اسـت وجـودم به تو من معتادم
دیدگاه ها (۲)

سکوت همیشه به‌ معنای مهر قبول نیستدل‌ شکسته من گم شده‌است هن...

...بازار عشـق دوباره گـرم و عاشقان به راهاین تیره ماه محرم ا...

...باز زلـف تو به آغـوش نسیم افتاده استایـن دل غـم زده‌ام با...

...تو نیستی و ثانیه‌ها به ساعت و سال می‌گذردبیمار هجر می‌شوم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط