باز زلف تو به آغوش نسیم افتاده است

...
باز زلـف تو به آغـوش نسیم افتاده است
ایـن دل غـم زده‌ام باز به تو افتاده است
سِحْر چشـمان تو در شـامْ نمـاز شـب من
دل سـودا زده در دام تـو باز افتاده است
روزگاری اسـت که بر خـال سـیاه لـب تو
نقش یک‌بوسه‌به‌ زندان‌تو بازافتاده است
در خم زلـف‌تو موجی است به‌زیبایی آب
عطـر یاس‌ تـن تـو بـاز به آن افتاده است
عشق را قبله تویی ای همه وابسته به تو
دل بیـمار کـه در دام تـو بـاز افتاده است
شوق‌دیدار تو را دارد و خوش می‌خواند
مست‌در بندتو دل‌باز به‌خاک افتاده است
ای پری‌زاده که فردوس برین جای تو باد
چشـم وابسته مـن باز به تو افتاده است
خاطرت هست‌عزیز ای‌که تو عذرای منی
قلـب وامـق به تمـنای تو باز افتاده است
هـوس بوسـه که در کنـج دلـم جـا مانده
داغ‌عشق‌است‌که‌از هجرتوبازافتاده است
این تن خسته و این خاک در اندیشه من
تب‌سردیست‌که‌از عشق‌توبازافتاده است
جان مـن با دم عیـسایی تـو روح گـرفت
بین احرامم و یادم به‌تو باز افتاده است
به‌خدا مست نگردم مـن از این جام نگاه
ای‌که‌مسجدبه‌من ومی‌به‌توبازافتاده‌است
تا ندا گم‌شده در خویش تو را می‌خواند
این‌غزل‌ شعردل‌است باز‌به‌توافتاده است #سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۲)

...شب پر از درد و دلـم پر ز غم و بر بادمای که با مجمر عشـق ت...

سکوت همیشه به‌ معنای مهر قبول نیستدل‌ شکسته من گم شده‌است هن...

...تو نیستی و ثانیه‌ها به ساعت و سال می‌گذردبیمار هجر می‌شوم...

...کاش می‌شد که شـبی غرق نگاهت بشومزورقی گـم شده در چشـم سیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط