ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۶۶
مسخره تو بود همین لبمو گاز گرفتم. جنت با نفرت گفت:چه عالي..
و فریاد زد: این الا خانومتون قرار نیست از حریم اتاق بیرون
بیان؟ اوه.. تند و هول دست به لباسم کشیدم و اروم و محجوب رفتم
بیرون قلبم داشت از جا در میومد.
نگاه هر دو اومد روم جنت دست به کمر زد و با نفرت نگام کرد.
اروم گفتم: سلام. جوابمو نداد.
حالا میتونستن خوب ببینمش قد بلند..خوش هيكل دقيقا عين زنایی که هفته اي يکي دوبار میرن باشگاه با نگاه تیز بین و پر از خشم و موهاي
دوبار میرن باشگاه با نگاه تیز بین و پر از خشم و موها
صاف شده و رنگ شده طلايي
خيلي شبيه جيمین نبود. مخصوصا نوع نگاهش
جنت پس این تور پهن کن تویی؟
جیمین سرزنش گفت: جنت گفت:جنت..
جنت یه پسر پولدار با خانواده دیدی گفتي تور پهن کنم
اره؟ جیمین داد زد: جنت بسه
جنت نگاهشو روي برادرش کشید.
جیمین با اخم و عصبي :گفت این زندگی منه و به تو اجازه نمیدم توش دخالت كني.. إلا نامزد من و به زودي
همسرم..تمومه؟ جنت با غیض گفت: بارداره؟
از شدت شوك نفسم بند اومد وابرو بالا انداختم.
جیمیم اخم کرد و بلند گفت چی؟
جنت-بارداره که میخواي براي نرفتن ابروت باهاش ازدواج
كني؟ جیمین چشماشو چرخوند و نفسشو بیرون داد و گفت:تو عهد دقیانوس زندگی نمیکنیم جنت این روزا کمتر کسی با چنین
دلیلی که ابروش نره ازدواج میکنه..
اما ازدواج میکنن که بچه دار بشن..جالبه... جیمین به من نگاه کرد و گفت الاجان سه تا قهوه درست
ميكني؟ تند و مضطرب :گفتم. البته.. همین الان...
و سریع رفتم تو اشپزخونه و مشغول شدم
خواهرش چقدر بداخلاقه
جیمین دلجویانه گفت: جنت.. من و سلنا به هم نمیخوردیم و
خودتم میدوني.. اون دختره روانيه .. قضیه اش تموم شده
است. جنت عصبي و شاکي :گفت اینکه با این دختره بي اصل و نسب نامزد کردي چي؟ اینم نباید میفهمیدیم؟ تموم شده
است؟
از صداي بلندش و استرسی که بهم داد فنجون از دستم ول شد و با صداي بلندي روي گاز افتاد.
اه..تند لبمو گاز گرفتم و با دستای لرزون فنجون رو صاف کردم.
جیمین تند و عصبي گفت: بسه جنت.. بسه..
و اومد سمت من و با لحن نرمتري :گفت كمك ميخواي الا؟
هول گفتم نه..نه..ممنون.
( فصل سوم ) پارت ۴۶۶
مسخره تو بود همین لبمو گاز گرفتم. جنت با نفرت گفت:چه عالي..
و فریاد زد: این الا خانومتون قرار نیست از حریم اتاق بیرون
بیان؟ اوه.. تند و هول دست به لباسم کشیدم و اروم و محجوب رفتم
بیرون قلبم داشت از جا در میومد.
نگاه هر دو اومد روم جنت دست به کمر زد و با نفرت نگام کرد.
اروم گفتم: سلام. جوابمو نداد.
حالا میتونستن خوب ببینمش قد بلند..خوش هيكل دقيقا عين زنایی که هفته اي يکي دوبار میرن باشگاه با نگاه تیز بین و پر از خشم و موهاي
دوبار میرن باشگاه با نگاه تیز بین و پر از خشم و موها
صاف شده و رنگ شده طلايي
خيلي شبيه جيمین نبود. مخصوصا نوع نگاهش
جنت پس این تور پهن کن تویی؟
جیمین سرزنش گفت: جنت گفت:جنت..
جنت یه پسر پولدار با خانواده دیدی گفتي تور پهن کنم
اره؟ جیمین داد زد: جنت بسه
جنت نگاهشو روي برادرش کشید.
جیمین با اخم و عصبي :گفت این زندگی منه و به تو اجازه نمیدم توش دخالت كني.. إلا نامزد من و به زودي
همسرم..تمومه؟ جنت با غیض گفت: بارداره؟
از شدت شوك نفسم بند اومد وابرو بالا انداختم.
جیمیم اخم کرد و بلند گفت چی؟
جنت-بارداره که میخواي براي نرفتن ابروت باهاش ازدواج
كني؟ جیمین چشماشو چرخوند و نفسشو بیرون داد و گفت:تو عهد دقیانوس زندگی نمیکنیم جنت این روزا کمتر کسی با چنین
دلیلی که ابروش نره ازدواج میکنه..
اما ازدواج میکنن که بچه دار بشن..جالبه... جیمین به من نگاه کرد و گفت الاجان سه تا قهوه درست
ميكني؟ تند و مضطرب :گفتم. البته.. همین الان...
و سریع رفتم تو اشپزخونه و مشغول شدم
خواهرش چقدر بداخلاقه
جیمین دلجویانه گفت: جنت.. من و سلنا به هم نمیخوردیم و
خودتم میدوني.. اون دختره روانيه .. قضیه اش تموم شده
است. جنت عصبي و شاکي :گفت اینکه با این دختره بي اصل و نسب نامزد کردي چي؟ اینم نباید میفهمیدیم؟ تموم شده
است؟
از صداي بلندش و استرسی که بهم داد فنجون از دستم ول شد و با صداي بلندي روي گاز افتاد.
اه..تند لبمو گاز گرفتم و با دستای لرزون فنجون رو صاف کردم.
جیمین تند و عصبي گفت: بسه جنت.. بسه..
و اومد سمت من و با لحن نرمتري :گفت كمك ميخواي الا؟
هول گفتم نه..نه..ممنون.
- ۶.۷k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط