از دشت پربلا و مکانش که بگذریم

از دشت پربلا و مکانش که بگذریم

از ظهر داغ و بحث زمانش که بگذریم

یک راست می رسیم به طفل سه ساله ای

از انحنای قد کمانش که بگذریم

از گم شدن میان بیابان کربلا

یا از به لب رسیدن جانش که بگذریم

تازه به زخم های کف پاش می رسیم

از زخم های گوش و دهانش که بگذریم

حتی زنان شام به حالش گریستند

از حال عمه ی نگرانش که بگذریم

خیلی نگاه حرمله آزار می دهد

از خاطرات تیر و کمانش که بگذریم

با روضه ی کشیده ی گوشش چه می کنند

از گوشواره های گرانش که بگذریم

دروازه کودکان بدی داشت لااقل

از ازدحام پیر و جوانش که بگذریم

در مجلس یزید زبانش گرفته بود

از حرف های سخت و بیانش که بگذریم

حالا به گریه کردن غساله می رسیم

از دستهای زجر و توانش که بگذریم
telegram.me/akhare_zaman
دیدگاه ها (۱)

تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاندهق هق بی رمقش دور و برش را ...

باور نداشتم که بیایی برابرمامشب تویی برابر من نیست باورمهر چ...

از دشت پربلا و مکانش که بگذریماز ظهر داغ و بحث زمانش که بگذر...

نامم رقیه است نزن ناشناس نیستصبّم نکن ، کنیز خدا ناسپاس نیست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط