عاشقانه های پاک
عاشقانه های پاک
قسمت پنجاه و هشت
توی فامیل پیچیده بود ک ربابه خانم و تیمور خان ،دختر شوهر نداده اند ...
انگار خودشان شوهر کرده اند،بس ک با ایوب مهربان بودند و مراعات حالش را میکردند....
اوایل ک بیمارستان ها پر از مجروح بود و اتاق ریکاوری نداشت ایوب را نیمه بیهوش و با لباس بیمارستان تحویلمان میدادند...
تاکسی اقاجون میشد اتاق ریکاوری،لباس ایوب را عوض میکردم و منتظر حالت های بعد از بی هوشیش مینشستم تا برسیم خانه....
گاهی نیمه هشیار دستگیره ماشین را میکشید وسط خیابان پیاده میشد....
اقاجون میدوید دنبالش ،بغلش میکرد و بر میگرداند توی ماشین.....
ادامه دارد...
قسمت پنجاه و هشت
توی فامیل پیچیده بود ک ربابه خانم و تیمور خان ،دختر شوهر نداده اند ...
انگار خودشان شوهر کرده اند،بس ک با ایوب مهربان بودند و مراعات حالش را میکردند....
اوایل ک بیمارستان ها پر از مجروح بود و اتاق ریکاوری نداشت ایوب را نیمه بیهوش و با لباس بیمارستان تحویلمان میدادند...
تاکسی اقاجون میشد اتاق ریکاوری،لباس ایوب را عوض میکردم و منتظر حالت های بعد از بی هوشیش مینشستم تا برسیم خانه....
گاهی نیمه هشیار دستگیره ماشین را میکشید وسط خیابان پیاده میشد....
اقاجون میدوید دنبالش ،بغلش میکرد و بر میگرداند توی ماشین.....
ادامه دارد...
- ۵۸۵
- ۲۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط