ریالیتی شو
p:۲۹
شب میرسه. همه بعد از قرار دوبل هنوز تو فکرن. تهیهکنندهها گوشی مخصوص رو میارن. همونطور که تو عشق ابدی هست، هرکس فقط میتونه یک پیام ناشناس برای کسی بفرسته.
---
🔹 پیامها
هیونجین → تو
📩: «امروز همه چی سخت بود، اما فقط یه چیز مطمئنم: تو رو نمیخوام از دست بدم.»
جونگکوک → تو
📩: «تو مستحق کسی هستی که همیشه کنارت باشه. اگه من اون آدم باشم، هیچوقت تنها نمیمونی.»
فاریتا → ایان
📩: «حتی اگه به من پشت کردی، هنوز دلم فقط برای تو میتپه.»
ایان → فاریتا
📩: «امروز فهمیدم چقدر غمگین شدی… نمیخوام بیشتر از این آزارت بدم.»
لیسا → جونگکوک
📩: «یه نفر هست که فکر میکنم لیاقتش رو داری… ولی امیدوارم منو هم ببینی.»
فلیکس → لیسا
📩: «خندههات امروز نجاتم دادن. ممنون که هستی.»
جیسو → چان
📩: «با تو بودن حس امنیت میده. چیزی که مدتهاست گم کرده بودم.»
چان → جیسو
📩: «نمیدونم چرا، اما تو باعث میشی احساس خونه کنم.»
---
🔹 واکنشها
وقتی پیامها خونده میشن، سالن پر از شوک میشه:
هیونجین بهت نگاه میکنه، نفسش رو با استرس بیرون میده.
جونگکوک لبخند نصفه میزنه و با چشمهاش میگه: "دیدی؟ منم هستم."
فاریتا با اشک نگاش به ایان میافته.
لیسا قیافهش قفل میکنه چون فکر نمیکرد جونگکوک به تو پیام بده.
---
🔹 مصاحبه خصوصی
هیونجین: «حس میکنم دارم از درون میسوزم. چرا جونگکوک نمیفهمه اینجا جاش نیست؟»
جونگکوک: «شاید سخت باشه، اما این بازی برای اینه که بفهمیم عشق واقعی کجاست. من عقب نمیرم.»
فاریتا: «ایان هنوز به من فکر میکنه… شاید هنوز شانس داشته باشیم.»
تو: «دو پیام گرفتم… نمیدونم باید خوشحال باشم یا گیج. کاش میشد قلبمو خاموش کنم.»
شب میرسه. همه بعد از قرار دوبل هنوز تو فکرن. تهیهکنندهها گوشی مخصوص رو میارن. همونطور که تو عشق ابدی هست، هرکس فقط میتونه یک پیام ناشناس برای کسی بفرسته.
---
🔹 پیامها
هیونجین → تو
📩: «امروز همه چی سخت بود، اما فقط یه چیز مطمئنم: تو رو نمیخوام از دست بدم.»
جونگکوک → تو
📩: «تو مستحق کسی هستی که همیشه کنارت باشه. اگه من اون آدم باشم، هیچوقت تنها نمیمونی.»
فاریتا → ایان
📩: «حتی اگه به من پشت کردی، هنوز دلم فقط برای تو میتپه.»
ایان → فاریتا
📩: «امروز فهمیدم چقدر غمگین شدی… نمیخوام بیشتر از این آزارت بدم.»
لیسا → جونگکوک
📩: «یه نفر هست که فکر میکنم لیاقتش رو داری… ولی امیدوارم منو هم ببینی.»
فلیکس → لیسا
📩: «خندههات امروز نجاتم دادن. ممنون که هستی.»
جیسو → چان
📩: «با تو بودن حس امنیت میده. چیزی که مدتهاست گم کرده بودم.»
چان → جیسو
📩: «نمیدونم چرا، اما تو باعث میشی احساس خونه کنم.»
---
🔹 واکنشها
وقتی پیامها خونده میشن، سالن پر از شوک میشه:
هیونجین بهت نگاه میکنه، نفسش رو با استرس بیرون میده.
جونگکوک لبخند نصفه میزنه و با چشمهاش میگه: "دیدی؟ منم هستم."
فاریتا با اشک نگاش به ایان میافته.
لیسا قیافهش قفل میکنه چون فکر نمیکرد جونگکوک به تو پیام بده.
---
🔹 مصاحبه خصوصی
هیونجین: «حس میکنم دارم از درون میسوزم. چرا جونگکوک نمیفهمه اینجا جاش نیست؟»
جونگکوک: «شاید سخت باشه، اما این بازی برای اینه که بفهمیم عشق واقعی کجاست. من عقب نمیرم.»
فاریتا: «ایان هنوز به من فکر میکنه… شاید هنوز شانس داشته باشیم.»
تو: «دو پیام گرفتم… نمیدونم باید خوشحال باشم یا گیج. کاش میشد قلبمو خاموش کنم.»
- ۶.۲k
- ۱۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط