من عاشق سکوتم و کم حرف می زنم
من عاشق سکوتم و کم حرف می زنم
هر وقت دل شکسته ترم حرف می زنم
از تو شنیده ام که حریم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف می زنم
مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیره ام
وقتی که از نهایت غم حرف می زنم
من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی
با لهجه ی سیاه قلم حرف می زنم
دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر
یک روز می رسیم به هم حرف می زنم
آن وقت در کنار تو آرام می شوم
آن وقت با زبان دلم حرف می زنم
این نامه چند خط غم هر روزه ی من است
من شاعرم... به لحن قلم حرف می زنم
هر وقت دل شکسته ترم حرف می زنم
از تو شنیده ام که حریم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف می زنم
مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیره ام
وقتی که از نهایت غم حرف می زنم
من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی
با لهجه ی سیاه قلم حرف می زنم
دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر
یک روز می رسیم به هم حرف می زنم
آن وقت در کنار تو آرام می شوم
آن وقت با زبان دلم حرف می زنم
این نامه چند خط غم هر روزه ی من است
من شاعرم... به لحن قلم حرف می زنم
۴.۵k
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.